۴ساله ، از روزی ک دیدمش همینشکلی بود سالهاست کچله.خیلی پشیمونم همش میگم بایدکسیرو انتخاب میکردم که دورازخواهربرادراش باشه خونه جدا بدون دخالت،بُرِش داشته باشه حرفاش وکاراش نه بازیچه دست خولهربرادراش عین خرسوارشوهرمن ان خیلی اذیتم میکنن هرکاراونامیگن این بدون فکرکردن همونکاروانجام میده میگن زنتوکتک بزن میزنه میگن اذیتش کن نزارآرایش کنه نرونبرخونه ی مادرش نمیبره ،میگن بری خونه مادرزن سوارت میشن .میگن تاوقتی ماهستیم نمیزاریم برادرمون خونهشو ببره جایه دیگه.خیلی بده زندگی باهاش اصلا اهل تغییرنیست حرف حرف خودشه هیچ زبونی حالیش نیس الانکه اسمم رفته شناسنامه هرظلمی دلشون بخوادمیکنن بهم میگن خرمون ازپل گذشته دیگه وخیلی چیزای دیگه....