2777
2789

یه بحثی با شوهرم داشتم اونم به خانواده من گف منم به خانواده اون گفتم خلاصه این وسط یکم با پدرشوهر و مادرشوهرمم بحثم شد بعد تصمیم گرفتم زیاد رفت و امد نکنم حالا خواهر شوهرم یکم کار داره نمیدونم برم اونجا یا ن 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

کسانی که خانواده هاروتوبحث هادخالت میدن هنوز وقته ازدواجشون نبوده

حالا منم که به خانواده ام چندین سال چیزی نمی گفتم ، خانواده شوهرم منو بی کس پیدا کرده بودند مدام بدتر می کردند ، آخرش خانواده ام در جریان گذاشتم و با شوهرم صحبت کردند و شوهر کلا تغییر کرد ، خدا رو شکر خودش از بحث های خاله زنکی خانواده اش یکدفعه کشید بیرون!  یعنی به خانواده ام اگه نگفته بودم الان معلوم نبود شاید کارم به جدایی کشیده بود! 

کنار میای، کنار میایی، کنار میایی، بعد یه روز می بینی دیگه نمی تونی کنار بیایی، از همون کنار می زاری می ری!
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792