رفقا این برنامه های طلا چیزای خوبینا بنظرم
برنامه طلاین یا دعوت کردن از هر نفر ۷ صوت هدیه میده
تا ۲۷ نفر میتونی دعوت کنی
خودتم با کد یه نفر دیگه وارد شی 7 سوتم اونجا میدن
کلا میشه
196 سوت طلای هدیه رایگان
بنظرم فرصت خوبیه
نظرتون؟
وای مغزم ترکید از دست خواهرتون....خدا به شماها صبر بده حالا زندگی خودشه و به خودش مربوط هست ولی بدی داستان اینجاست که اینجور افراد چون فامیل نزدیک هستند خیلی از تصمیمات زندگیشون و کارهاشون روی زندگی اطرافیانشون هم ناخوداگاه تاثیر میگذاره ...مثلا همون 50 روز که خونه شما بودند یا بدهی هایی که بالا میاره و پول قرض گرفته رو پس نمیده...
اطراف منم این مدلی هست منتهی وقتی صحبت از قرض میشه من چیزی نمیگم و ابدا پیش قدم نمیشم .. چون مستقیم درخواست نمیکنه و منم سکوت میکنم. مثلا ایشون تمام پولی که شوهرش دریافت میکنه که مبلغ کمی هم نیست حدودا ماهی 100 تومن میشد و 4 نفرن همه رو خرج میکرد بعد یکماه کار همسرشون میخوابید سریع میرفتن بانک درخواست وام میدادند و چون شغل همسرش ازاده یکماه اگر پول نمیگرفت با وام جایگزین میکرد. یا مثلا میگفت من اخر هفته برای عوض شدن حال خودمو و دخترم باید بریم پاساژگردی و هر بار حداقل 5 تومن برای دختر 15 ساله ام خرید کنم حال و هواش رو عوض کنم. بعد هفته بعد همون دختر بیمار شده بود پول نداشت ببرش دکتر و دفترچه بیمه هم نداشتند.. میخوام بگم این زندگی شخصی خودشونه و واقعا هم مهم نیست کی چطور و چقدر خرج داره میکنه ولی وقتی رو زندگی بقیه قراره تاثیر بگذاره جالب نیست....من جاهای دیگه هیچ وقت پیش قدم نمیشم براش ولی خب مثلا وقتی بچه اش حالش بد شد نشد که کمک نکنم و انسانیت حکم میکنه وقتی جون ادمها در خطره کمک کنیم به همدیگه...در حالی که اگر کمی پول کنار میگذاشت میشد از کسی درخواست پول نکنه ..یا حس گناه به بقیه نده که ما پول نداریم بچمون رو دکتر ببریم...
یادمه سه تا النگو خریدن با کارمزد بالا واقعا هم شیک بودن مدل دستبندی بودن و شاید 40 گرمی میشد ولی دقیقا یه سال نشده هر سه تا رو فروختن و میگفت طلا گرمی 4 تومن بود فروختمشون چون به پولش نیاز داشتم و من شانس ندارم و خرجهامون بالاست بخاطر بچه هام فروختمشون در حالیکه دقیقا دارم میبینم بچه هاشون رو هم عادت دادند به این سبک زندگی و رها خرج کردن و اسوده بودن و ذره ای به فکر فردا نیستند.......منظورم اینه بی تدبیری ها گاهی یقه اطرافیان رو هم میگیره متاسفانه
ممنون عزیزم همیشه باید یکی مثل امثال خواهر من باشن تو فامیل نزدیک.که باعث رنجش اطرافیان باشند. من به خاطر اینکه دیگه کمتر اذیت بشم. خیلی. خیلی کم بهش زنگ میزنم رفت وآمد که اصلا. چون. که به آدم. رو نمیده که خونش بری. همین موضوع فامیلتون. رو که گفتین. دقیقا برای منم پیش اومده. که پارسال. دی ماه بود ساعت. ۱۰شب. به من زنگ زده که پیش داروخانه ام میخوام برای دخترم شربت سرماخوردگی و استامینوفن بگیرم. پول ندارم بخدا یک لحظه میخواستم براش پول نزنم باز گفتم. ولش کن خودش به کنار انسانیت چی میگه این وسط. بعد گفتم چقدر میشه پول داروها. گفت. فعلا تو ۳۰۰بریز. یک هفته ای برات میریزم یعنی فک کن. لنگ ۳۰۰تومن بود. خدا شاهده. هرچی شما رنگ پول رو دیدی منم دیدم یعنی دیوونه شدیم بخدا
ای بابا خیلی وضعش داغونه .سعی کن اصلا کمکش نکنی و تو حرفهات بهش مدام بگی منم ندارم. گاهی اوقات شما طرح نیاز کن و بگو پول ندارم تا یاد بگیره روی بقیه نباید حساب کنه و به خودش بیاد. خیلی روی مخ هست خواهرتون اخه 300 تومن رو دیگه هر کسی پس انداز داره عجیبه برام..
سلام دوستان تجربه هایی که از دیگران میگین خیلی خوبه.از این افرادی که بی حساب و کتاب خرج میکنن.یه جور تلنگره و اینکه بعضی از این اشتباهات تو رفتار ما هم هست و اینجوری خودمون و اصلاح میکنیم.مثلا من خودم یه بار موقع جنگ مجبور شدم پول دارو رو قرض بگیرم.چون حقوق و دیرتر واریز کردن.الان میفهمم چقد کار بدی بوده.به قول دوستمون دیگه سیصد تومن چیه که من همونم نداشتم
دوستان یه موردی بگم برای اونایی که همسرشون یا حتی بچهاشون بلد نیستن پس‌انداز کنند یا یاد نگرفت،فقط کافیه شیرینی پس انداز به زبونشون بیاد،بچهای من اصلا بلد نبودن مثل همسرم،همسرم تو خانواده‌ای بزرگ شده که هر چی دارن امروز بخورن فردا خدا بزرگه،اوایل ازدواج رو همسرم خیلی کار کردم تا بتونه پس‌انداز کردن رو یاد بگیره،ولی مقاومت کرد موفق نشدم،این باعث شد از همون اول من پس‌انداز مخفی داشته باشم،و پول جیبی که ماهانه بهم بده
بچهام هم به باباشون رفته اصلا بلد نبودن
تا اینکه اولین پارسیان۵۰سوتی رو با جبیبشون خریدن
دیدن با این پول اندک هم میشه سکه خرید خوششون اومد
اون اوایل تو خونه مدام سکه رو تو دستشون می‌گرفتن و احساس قدرت بهشون دست می‌داد خخخخخ
شیرینی سکه که زیر زبونشون رفت دیگه تو خرید پارسیان باهم رقابت میکنند،تو خونه هم هر چند وقت یه بار سکه‌هاشون رو میارن از دیدن تعداد زیادش ذوق میکنند
منم مانع نمیشم کل جیبیشون رو به سکه ندن،با خودم میگم بزار کل جیبیشون رو بدن به سکه به جاش هر جا کم بیارن و نیاز به پول داشته باشند کمکشون میکنم
تو تابستون که پسر بزرگه.ام سرکار رفته بود حقوقش رو گرفته بود من اصلا دخالت نکردم که چیکار میکنه،گفتم بزار ببینم تا کجا میخواد خرج کنه،باورتون نمیشه بچهای من که پول دستشون نمیموند و معلوم نمیشد پول رو چیکار کردند چند روزی راحت بریز و بپاش پولش رو خرج کرد،آخر سر خودش دید با این خرج‌ها ارضا نمیشه،خود به خود رفت باقی مانده‌ی حقوقش رو دو تا سکه خرید،این سری برای اولین بار خودش رفت طلا فروشی،چون هر سری با من رفته بود یاد گرفته بود کدوم طلافروشی و اون طلا فروشی مهر هم کنه
یعنی کلی لذت بردم که خودش از خرج‌های بیهوده خسته شده و رفته سراغ سکه
باور کنید همسرم اینطوری نیست که پسر۱۵ساله‌ام اینطوریه
این مطلب رو گفتم برای دوستانی که همسرش یاد نگرفتن پس‌انداز کنند ولی بچه رو خودمون میتونیم بهش یاد بدیم
سختیش فقط اینه که شیرینی اون پس‌انداز زیر زبونشون مزه بده،،
تک تک کلمات رو درک می کنم
منم خواهرهام همین جوری هستند
چند سال پیش که درآمد بالا داشتن فقط به همون روزشون فکر می کردند یعنی من همیشه می شنیدم با افتخار می گفتن ما تا پول کیف تموم نشه نمی تونیم برگردیم خونه
برای هر کاری منتظر پول قلمبه بودند واقعا این پول قلمبه انگاری تو مغز همه رفته
چشم شما روز بد نبینه من چند وقت پیش به خواهرم گفتم خرج اضافی زیادی داری ( ۳۰۰ هزار ت پول کرایه میده که فقط بره ابرو برداره خوب همین رو نزدیک خونه انجام بده دیگه کرایه ندی)
من و قشنگ شست و پهن کرد 😂😂😂
بعد فکر می کنند من چوب چراغ جادو دارم
من ۹۰ درصد چیزهایی که در مورد مباحث مالی بلدم از تجارب شما دوستانه
ما دیروز رفتیم رستوران امروز باز همسرم گفت می تونیم بریم رستوران
منم اول شل شدم
بعد رفتم منو رستوران رو دیدم
دیدم خوب من برم علاوه بر هزینه کلی سس و روغن باید بخوریم
با چند تا فیله و کمی اسفناج و قارچ خودم تا همسرم دوش بگیره ناهاردرست کردم
من فیله رو یخ نزده داشتم
اسفناج رو شسته و خرد شده داشتم
قارچ رو شسته و خرد شده داشتم
فقط یک کاهو شستم
حالا اگر مواد رو آماده نداشتم می گفتم کی حال داره قارچ آماده کنه کی خال داره اسفنج بشوره خرد کنه
سلام عزیزان دل❤️
خداروشکر برای تمام دارایی ها با ارزشمون مثل سلامتی و خانواده هامون😍
ارزو میکنم. که هر روز بیشتر و بیشتر به اهدافتون نزدیک و نزدیکتر بشین🙏
یکم از برنامه های ۱ماهه گذشته بگم.🧾📋📋
خرید وسایل مدرسه
کیف و جامدادی چون هرسال نمیخریم امسال دیگه لازم بود. از اعتباردیجیکالا خریدیم خیلی عالی و باکیفیت
و دفتر نوشت افزار📝
از اعتبار اسنپ هم دوتا سینی استیل پذیرایی گرفتم 3.200
وام ها رو هم که گفته بودم براتون که طلا گرفتم.💍💍
دخترم یه دستبند داشت براش کوچیک شده.بود
گفتم عوض کنم ضرر میشه.🤔🤔
میزارمش برا نی نی کوچیکه.👼 به جاش کادوهای تولد نی نی رو میدم النگو برا دخترم ومقداری پول تو جیبی های خودش که جمع کرده بود
رفتم طلافروشی کسریش هم زنگ زدم ازشوهرم گرفتم.
ولی اونجا شوهرم اگه همکاری میکرد دوتا النگو میگرفتم. که گوش نداد گفت طلا گرونه میاد پایین. الان خودش پشیمونه که نزاشت دوتاش بخرم.🫣🫣
خرید لباس هم نداشتیم دوسه ماه گذشته.
کمد لباس بچه هارو مرتب کردیم.
بهشون گفتم لباس های کوچیک لباس های یه کم کهنه رو جدا کردن. که بدم برن.
جاکفشی هم کفش های کوچیک شده رو دراوردیم. ماخیلی کم کفشامون کهنه میشن. یعنی اگع براشون کوچیک نشن چندسال دارنشون😂
برا مدرسه خرید کفش نداشتن چون کفشای عیدشون زیاد نپوشیده بودن و نونو بودن.تابستون هم بیشتر صندل میپوشیدن
روزهای آینده باید لباس گرم بخریم برا بچه ها .🧥🧥.
نی نی کوچیکه اصلا لباس آستین بلند نداره چون از تولدش تا الان هوا گرم بوده و استین کوتاه میپوشید👚👚
خرید مایحتاج خونه هم شوهرم از مغازه خودمون میاره. من فقط مدیریت میکنم برا درست مصرف کردنشون.
درهفته روزهای بدون خرج زیاد دارم.خداروشکر🙏
قسط وام ها و قبض ها و کرایه خونه و قسط های اسنپ پی و دیجی پی هزینه کلاسها ورزشی بچه ها.⚽️سرویس مدرسه.
هم از پس اندازی که روزانه جدا میریزیم تو یه حساب .پرداخت میشن.
سلام و درود بر تمام دوستان مهربون و دوست داشتنی خودم😍
میخواستم منم یه مطلبی رو عنوان کنم
بعضی وقتها ممکن کسی تجربه ای از اطرافیانش بیان کنه ولی چون ماها به همچین افرادی تو زندگیمون برنخوردیم باورش و حتی هضمش برامون سخت باشه
ولی میخوام به جرات بگم چنین اشخاصی هستند متاسفانه😐
ما یه فامیل خیلی نزدیک داریم که خونشون تو روستاست البته روستا نمیشه گفت یه بخش وامکاناتی خیلی فراتر از روستا داره و اتفاقا اهالی اونجا همه افراد خوب متشخص وباسوادی هستند
حالا این آشنای ما تو همون روستا هم اجاره نشین هستند
با اینکه افراد گاهی دور و بر این خانم هستند و هرکدوم دوست دارن به نحوی کمکش کنند بهش آگاهی بدن و همش از سر دلسوزی،ولی متاسفانه این خانم فکر میکنه اگه کسی حرفی میزنه حتما قصد دخالت داره 😮
تو همون روستا مدرسه ابتدایی هست اتفاقا مدرسه خلوت و معلم راحت به همه بچه ها میرسه
اما این خانم بچه هاشو شهر ثبت نام کرده در حالی که ماشین شخصی هم ندارن
خودش با اسنپ صبح بچه هاشو میبره مدرسه بعد خودش دوباره با اسنپ برمیگرده روستا دوباره با اسنپ میره سراغ بچه هاش و دوباره از شهر برمیگردن روستا🫡
به گفته ی خودش ماهی حدودا ۳میلیون و بیشتر هزینه اسنپ میشه
چون بعد مسیرم هست کسی قبول نمیکنه بشه سرویسشون
هر چی میگن بابا بچه هارو همونجا ثبت نام کن بخدا ابتدایی تا پایه ششم چیزی نداره روستا و شهر نداره خودشم دیپلم داره میتونه راحت از پس بچه ها بربیاد اما متاسفانه فکر میکنه مردم یا قصد دخالت دارن
یا از سر حسادت
و همین بهتر در برابر چنین افرادی سکوت اختیار کرد
چون نرود میخ آهنی در سنگ
