خیلی با داداشم راحتم و کارایی که میکنه رو بهم میگه و داشتیم با هم جرعت حقیقت بازی میکردیم ازش پرسید هر پنجشنبه شب که میری باغ چیکار میکنی؟
اول مقاومت کرد ولی بعدش گفت با دخترا و رفیقامم.
بهش گفتم با دخترا تاحالا رابطه داشتی؟
گفت اره، هرکی تو این سن میگه نداشتم دروغ میگه
و جالب اینجاس من تئاتر مختلط میرم و میگه نرو و ازش دلیلشو میپرسم میگه چون من دوست ندارم بری و منم بهش گفتم منم دوست ندارم دختر بازی کنی اونم گفت باشه.
نمیدونم واقعا چیکار کنم حقیقتا بهشم میگم دخترا ابرو دارن میگه اونا اگه براشون مهم بود بهم پیشنهاد همچین کاری نمیدادن
خیلی نگران اینده شم میترسم بی ابرو شه، به نظرتون چیکار کنم؟