امروز رفتم اداره بیمه،دفترچه هامونو عوض کنم که هفته بعد رفتیم دکتر برگ کم نباشه،دفترچه های قدیمی رو بهم داده بود،من اصلا نفهمیدم کی داد و کی گذاشتم تو کیفم نوبتم که شد گیر داده بودم دفترچه پیش خودتونه.اصلا یه وضعی آ.از اونور حوصله هیچکیو ندارم.پامیشم میرم خونه مامانم اینا،یهو مامانم از رو دلسوزی یه چیزی میگه من ناراحت میشم،کلی بخودم فشار میارم جواب نمیدم.چون میدونم بعدش پشیمون میشم.
به شوهرم گیر میدم میریم بیرون اما همش غر میزنم بهم خوش نمیگذره.دیروز تو باشگاه به دوستام دقت کردم همه از ته دل میخندن ،خنده های من انگار از ته دل نیستش،اعتماد بنفس ندارم.اه اه اه نمیخوام اینجوری باشم خوب
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
منم ی مدت اینجوری بودم خیلی شاد بودم ولی یک سال افسردگی گرفتم همش یادم میرفت میخوام چیکار کنم مجبور بودم خیلی چیزا بنویسم بعضی وقتا هم اسم ادما یا وسایل فراموش میکردم بعدش به خودم اومدم نزاشتم ی ادم گیج منگ باقی بمونم سعی کن تو زندگیت یکم تغییر بدی ی برنامه بنویس بزار جلو چشمت فردا چیکار میخوای بکنی فکرت هم مشغول هیچ چیزی جز برنامه ات نکنایشالله زود خوب میشی