من یدوستی دارم که خودش رفیق دوره دانشجوییمه شوهرشم با شوهرش بواسطه ما رفیقن .یه بچه دارن .ادمای خوبین . دیشب با گریه اومد خونمون . گفت دعوا کردیم زدم بیرون .الانم خودش پیشم نشسته داره گریه میکنه.بگم بقیشو ؟
لایک
بوی خیانت میاد
نه نگو مرسی
بگو
میگه شوهرش وسواس شدید داره همش تو حمومه .بچه رو بیرون نمیبره چون اگر ببره باید بره حموم .خرید نمیره مگر برگشتنی از سرکار .
همش تو گوشیشه . تفریح نداریم درست حسابی .همه بار بچه گردن منه .سرکار هم میره البته دوستم
با شوهرش شوهرم حرف زد میگه خانومم همش گیر میده . به اومدن خانوادم از شهرستان . اونم میگه نمیتونم بگم نیان . میگه بداخلاق شده خانومم .همش تو قیافس .
حالا دیشب سر اومدن خواهرشوهرش از شهرستان بحثشون شده بگو مگو کردن دوستم از حرصش زده بیرون اومده خونه ما .شوهرشم سراغی ازش نمیگیره
ما چیکار کنیم ؟
بهش میگم تو زنگ بزن سراغی ازش بگیر میگه نه غرورم میشکنه. دلشم تنگ شده اجازه هم نمیده ما زنگ بزنیم
خدا هیچکسو به جایی نرسونه که ازخونه ش آواره بشه. هرچند اسی هم حق داره..ان شا الله آشتی کنن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
