دخترم یه سال و نیمشه دیروز خم شده بودم از رو زمین وسیله هارو جمع میکردم شوهرم به شوخی آروم گفت یدونه بزنم چپ چپ نگاش کردم یهو دخترم نمیدونم چطور شنیده بود حرف باباشو از اون سر اتاق بدو بدو اومد یدونه محکم زد تا نیم ساعت بی حس شده بود بدنم حالا از یه طرف از خنده داشتیم میترکیدیم از یه طرفم نمیخواستیم ببینه فک کنه کار خوبی کرده
طلی دیگه چیزی نمونده الان از سکوت خونه نهایت استفاده رو بکن
قلبونش برم از الان شیطونیاشو شروع کرده. باباش که میگه خدا به دادمون برسه.
از بس ورجه وورجه میکنه، اوایل فکر میکردیم حتما پسره.
من که از خدامه خونه مون از این سکوت در بیاد. دیگه ساعت ها رو هم میشمرم واسه دنیا اومدنش
دوست من اگه تحمل نظرات مخالف رو نداری، تاپیک نزن. دلیلی نداره همه باهات هم عقیده باشن. اگرم تاپیک زدی، نظر مخالف هم دیدی، لااقل توهین نکن. شعور داشته باش. مرسی.
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
دختر منم يكسال و نيمشه و تا ميخوام سفره بندازم مياز از دستم ميگيره ميندازه بعد به باباش ميگه و اشاره ميكنه ميگه ايندا بتينه(اينجا بشينه)مياد نون ميبره و سبزي ميبره
عاشق کفش و دمپاییه هرسری میریم بیرون به زور از مغازه ی کفش فروشی میارمش بیرون همشونم میبره قایم میکنه الان دو هفتس یه لنگه کتونیشو قایم کرده خونه رو زیر و رو کردم پیدا نشد بهش میگم کجا گذاشتیش الکی میره یه ذره میگرده میاد شونشم میندازه بالا میگه نیس