يبار من رفتم سر قرار تا رسیدم به پسره چادرمو در آوردم جلوش مچاله کردم گذاشتم بغلم يکمم خورده کرایه دستم بود گذاشتم رو چادرم اوج بلوغمم بود جوش داشتم پسر گفت اینجا دسشويي نداره رفت دیگه نیومد یعنی فهمید من چقد ازش سرما روش نشود برگرده والا
ممنون دوستان خیلی باحالید😍😍
کاش این تاپیک بره تو پر بازدیدها دوستان ۱کم شاد بشن😆
یبارم تویکی ازخاستگاریام عمه ی دوماده انقددرموردهمه چی سوال پرسید که اعصابم خوردشده بود
هی میگفت خب عزیزم چندسالته؟گفتم ۱۷.پچ پچ میکردن بازمیگف موهاتوببینم
یامیگفت قدت چنده
آخرش گفت وزنت چقده؟میشه ترازوبیارید؟
دیگه اعصابم خوردشدگفتم مگه اومدیدگوسفندبخرید قدووزن ودندون نگامیکنین؟اصلامن نمیخام ازدواج کنم انگارپسرخودشون چه قزمیتیه حالا!
هیچی دیگه اونام رفتن😂😂
قیافه ها:
مادردوماد:😨😨😨😰
عمه های دوماد:😨😨😨😕
مامان وابجیام:😲😲😈😅
من خواستگار اومده بودم برام از من خوشش میومد طفلی اینقدر احساساتی شده بود بار اول غریبه هم بود منو با اسم کوچیک صدا میزد توو اطاق که حرف میزدیم برا من میوه پوست میگرفت با چنگال میداد بهم منم خنده ام میگفت یه وضعی رود نمیتونست راحت بشینه فقط تکون میخورد طفلی .
من و شوهرم 20 سانت اختلاف قد داریم خیلی هم راضی هستیم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
43 ثانیه پیش
45 ثانیه پیش
46 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
