شوهر من هیچی از خودش نداره
بعد رفیقاش پولدارن اینم نمیدونم کمبود داره چیه لطف میکنه همش بهشون الان فردا جشن دوستشه آقا از صبح میخواد بره دنبالش ببرش آرایشگاه بیاره
اونا یبار ندیدم براش کاری کنن
خلاصه من خسته شدم از بس بحث الکی کردم
ک رفیق بازی نکن
بهم اهمیت بده
با منه شبا زود خوابش میبره با رفیقاش باشه نه منم خیلی حساس شدم دلم میخواد جوابشو بدم اما هربار دادم بدتر شده گفتم ارزش نداره ارامشمو خراب کنم
دوستش پدرش بهش خونه ماشین داده حالا فوت کرده پسره هم برا خواهرش یه جهاز گرفته
تو دعوا گفت من اگه برا خواهرم چیزی میگرفتم تو چیکار میکردی درصورتیه ک این اقا ن خونه داره نه ماشین وام ازدواجم پدر من میخواد بده خیلی خودمو کنترل کردم تا الان دیگه حوصله بحث ندارم میخوام خرش کنم