بیزارم از تمام رفیقان نارفیق،
اینها چقدر فاصله دارند،تا رفیق!
من را به ابتذال نبودن کشانده اند،
روح مرا به مسند پوچی نشانده اند.
تا این برادران ریا کار زندهاند،
این گرگ سیرتان جفاکار زندهاند،
یعقوب درد میکشد و کور میشود،
یوسف همیشه وصلهی ناجور میشود.
اینجا نقاب شیر به کفتار میزنند،
منصور را هر آینه بر دار میزنند.
اینجا کسی برای کسی، کس نمیشود ،
حتی عقاب در خور کرکس نمیشود.
جایی که سهم مرگ جز تازیانه نیست ،
حق با تو بود، ماندمان عاقلانه نیست.
ما میرویم چون دلمان جای دیگر است ،
ما میرویم هر که بماند مخیر است.
ما میرویم گر چه ز الطاف دوستان ،
بر جایجای پیکرمان زخم خنجر است.
ما میرویم مقصدمان نامشخص است ،
هر جا رویم بیشک از این شهر بهتر است.
از سادگیست گر به کسی تکیه کردهایم ،
اینجا که گرگ ،با سگِ گله برادر است.