نه.
ببین من نمیتونستم رفت و امد نکنم که....شک میکرد همسرم
اونم همش یه جوری ردیف میکرد آخر هر هفته یه دور همی بود......
همه هم مافیا بازی میکردیم به زور منو راویی میکردن ....نمیدونی که یه وقت نقش بهش میوفتاد و مجبور میشدم فقط اونو بیدار کنم چه ادا اطواری در میورد..یا بعضی وقتا وقتی میخوایتم نقشارو نشون بدم میرفت مثلا تو اتاق خواب یا یه یه گوشه که خلوت باشه بعد الکی میگفت ندیدم چی بود بیا ببینم همین بود الکی در گوشم میگفت بخدا دوست دارم و نمیدونم از این چرت و پرتا.......