2777
2789
عنوان

از اول اشتباه بود

109 بازدید | 6 پست

امشب خواهر شوهرم تو خیابون دیدم تا اومدم سلام بدم بهش،خودشو تاب داد قیافشو یه طوری کرد و رفت

سه هفته با شوهر من رفتن گردش قشم و کیش یک خواهرشوهرم خونه من زندگی میکنه اونوقت خودشونم واسم تاب میدن بچم سقط شد روزی که از سفر برگشتن توان راه رفتن نداشتم شوهرم پر کردن تا با من قهر کنه دخترمو میبرن خونه مادرشوهرم ،اونجا دخترم میگه مادرشوهرم گفته بچه رو انداخته تا شوهر کنه چقدر ادم میتونه سیب زمینی باشه که مادرش اینو بگه و بهش بخنده 

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

تا حالا به خاطر دخترم تحمل کردم دوست ندارم اذیت بشه

باشه ولی دخترت بزرگ تر بیشتر بین خانواده شوهرت اذیت میشه

حداقل ی راه حلی پیداکن برا قطع ارتباط یا شوهرتو با طلاق بترسون

متاهلم اقایون درخواست دوستی ندین

باشه ولی دخترت بزرگ تر بیشتر بین خانواده شوهرت اذیت میشه حداقل ی راه حلی پیداکن برا قطع ارتباط یا ش ...

شوهرم دو ساله خونه خانواده من نمیاد به مامانم سلام نمیده و بی احترامی میکنه بازدید عیدشون رو پس نداده حتی اونا اومدن خونمون خواهر شوهرم که تو خونه منه رفت تو اتاق و به روی خودش هم نیورد شوهرم هم یک کلام باهاشون هم کلام نشد

شوهرم دو ساله خونه خانواده من نمیاد به مامانم سلام نمیده و بی احترامی میکنه بازدید عیدشون رو پس نداد ...

وای چقدر بیشعورن چجوری تحمل میکنیشون؟من بودم یه جوری خواهر شوهرمو جرمیدادم تا بیفته ب گوه خوردن

کاش اگه خانوادت با طلاق مشکلی ندارن طلاق بگیری

بچتم ی مدت بفرستی پیش مشاور خیلی راحت میتونه با شرایط کنار بیاد یااگه تونستی حداقل برو پیش یه رواشناس شاید تونست کمکت کنه 😐💔

متاهلم اقایون درخواست دوستی ندین

وای چقدر بیشعورن چجوری تحمل میکنیشون؟من بودم یه جوری خواهر شوهرمو جرمیدادم تا بیفته ب گوه خوردن کا ...

واقعا دارم له میشم بعد از سقط به محبت شوهرم نیاز داشتم دریغ از یه زنگ،انگار که طوری نشده و من باید برم دیدنشون که از سفر اومدن فقط خدا میدونه چه حال حسمی و روحی بدی رو تجربه کردم بعد ازون خیلی حساس شدم امشب با رفتار خواهر شوهرم درد عمیقی رو تو قلبم حس کردم با خودم گفتم چرا باید انقدر اذیتم کنن گاهی قلبم با یادآوری این چیزا تیر میکشه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته

اگه‌

asraam | 1 روز پیش
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   hetake  |  20 ثانیه پیش
توسط   نننااا  |  30 ثانیه پیش
توسط   sogand_sm  |  47 ثانیه پیش