عروسی خواهر شوهرمه سه هفته بعد، به ما که نگفتن ، ما از برادر شوهرم شنیدیم..بعدش یک بار زنگ نزدن که شما راه دورین کی راه میفتین؟وقت آرایشگاه میخاین بگیرین؟بهمون حتی نگفتن که ما بتونیم لباس سفارش بدیم...خیلی دلخورم...انگار ما رو به عنوان نمایش میبرن...مثل عروسک
خب بچها منم به ارزوم رسیدم بلخره بیبیم مثبت و باردارشدم(مامان دوتا فرشته کوچولو)ولی خب تو هفته های پایین قبل از شنیدن صدای قلبشون خدا اونارو ازم گرفت🙂ولی ناامید نمیشم اونا بااومدنشو امید زندگی رو ب قلب من اوردن من بازم تلاشمو میکنم شمام برام دعا کنید 🙏♥️♥️🙂۱/۲/۰۳ من ددباره مامان شدم🥺
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اره راست میگه . من طرف مادری باید از دوماه قبل خبر بدی بهشون چون بر میخوره بهشون ولی طرف پدری با همون کارت دعوت کنار بقیه مهمون ها درجه یک هارو هم همونطور یک هفته میخواد دعوت میکنن