سلام. جسارتا خودم گفتم .کم کاستی رو ببخشید.
بگردم گرد آن گردون و میچرخم بصد غوغا
بشکر لطف بی حدش که پوشانید جرمم را
به عمری جهل با من بود و شیطانم رفیق من
چنان حالی مباد یارب چنین یاری شفیق من
همی سرگشته میرفتم نه راهی بود نه منزل
نه چشم پاک وبینایی نه نوری تابد از آن دل
کنم توبه، بس است دیگر، خجالت میکشم آخر
از آن روزی که در پیشش بیآید نامه محشر