گاهي خيلي عاليه گاهي گند امروز خونه داداشم دعوتم زنگ زدم ميگم ميريم ميگه نه عيد دعوت كرديم خونه مادرزنش بود گفت نميايم الان همسرم ميگه ماهم نميريم چرا عيد دعوت كرده الان يخچال ١٥٠ميليونيشو خريده اومده ميخاد پز بده موندم چيكار كنم خونه جديدم گرفته داداشم البته دومين خونه كه خريده خواهرم براش جعبه شيريني برد خواهرم كه اولين بچشو زايمان كرد داداشم ميگفت زنم نميزاره بيشتر از ٥٠٠تومن بدم گفته خونه نويي من شيريني اورد الان موندم با اين شوهر ببرمشم چيزي نميخره خونه نوييشون واقعا خسته شدم و موندم گاهي خيلي عاليه دبا داداشاي من گنده من نذاشتم داداشام بفهمن ميدونم نريم داداشم ناراحت ميشه.همسرم ميگه نميخاي گوشتو ميگيرم ميندازم جا مادرت دوتاتون بياين منت كشي جلو بچه هام نميخام بد رفتار كنم با شوهرم ميگم كه مشگل فقط خونواده منه وگرنه مردخوبيه و دوسم داره الان بايد چيكار كنم
دعوت کردین نیومدن؟ خب کجا پاشی بری
منم عید خاهرشوهرمو دعوت کردم نیومد ،
وقتی دعوت کرد ماهم نرفتیم
نرو دیگ،به برادرتم بگوشوهرم راضی نیس بیایم
داداشم عيد نگفت تا بخچالش بياد الان دعوت كرده زنش خيلي پولكيه چون خواهرم جعبه شيريني برا خونه جديدشون برده اونم برا زايمانش ميخاسته كم ببره الانم همسرم ميگه خونشون نمياد ميگه ميخاد يخچالشو نمايش بده ما عيد دعوت كرديم نيومدن خونه مادر زنش بود كلا زنش خيلي پولكيه با اينكه داداش من برجي ٥٠تومن در مياره اون خودشو برامون ميگيره توخيابون يه بار همو ديديم با داداشم بود اومده بودن تلويزيون ببينن بخرن داداشمو اون سلام كردن بعد رفت يه كنار اصلا حرف نزد پرسيدم كجا ميرين هيچي نگفتن بعد كه حرفام با داداشام تموم شد اومد رفت با اينكه منو همشون دوست دارن ولي اين فكر ميكنه از دماغ فيل افتاده موندم الان بين برادر و همسر
خودتو نمیزاره بری مامان منم همینه البته که دایی ها و خاله هام خوبن ولی بابام شکاک اوایل نمیزاشت مامانم بره ب کلی بدبختی راضی شده الان فقط من و ابجیام و مامانم میریم، اگر نمیتونی ب داداشت زنگ بزن بگو بچم مریض یا بگو خودم مریضم نمیتونیم بیایم عذرخواهی کن ،چرا انقد شوهرت امار داداشتو داره؟
خیلی متوجه ی حرفات نشدم 🤔 اما اون چیزی که دستم اومد اینه که شوهرت خوبه اما رفتار داداش و زنش درست نیست
اگه اینطوره به خاطر اونا، با شوهرت درگیر نشو، اونیکه هواتو داره و باهات میمونه، شوهرته، نه داداشت(که انگار اختیاری از خودش نداره)
بچسب به زندگی خودت نرو چرا اوقات خودت و شوهر بچه هاتو تلخ کنی
داداشت اینقدر به حرف زنشه تو چرا به حرف شوهرت نیستی؟
مثل من الان یچس ساله داداش بیچارم حق نداره بیاد خونم یا مابریم
به برادرت زنگ بزن بگوشرمنده خیلی دوست داشتم امروزکنارتون باشم ولی تب شدیدکردم حالم خوب نیست ..
نمی تونم بیام.قضیه روتمامش کن. چون اگربه زورهمسرت روقانع کنیدبه رفتن حتما دعوای بینتون پیش میاد..یه کم صبرکن سرفرصت بروخونشون
نرو خونه داداشت تمام
وقتی دعوت کردی نیومدن پس شما هم مختاری الان دعوتشون رد کنی
لعنت ب هرچی زنداداش حسود و پولکیه. دقیقا زنداداش منم همینطوره و داداشم نمیتونه بدون اجازه اش آب هم بخوره.ما۳تاخواهریم با ۳تامون قطع رابطه است زنش اجازه نمیده.۳سال بامادرم قهر بودن.۲سال باداداش کوچیکم. خدا پدر ومادرهای همچین آدمایی رو لعنت کنه بااین تربیت کردنشون. البته ب اینا میگن بی اصل ونصب و بی بته. عزیزم هرگز هرگز هرگز غرور شوهرت و بخاطر داداشت نشکن. چطوره داداشت ب حرف زنشه ولی تو خود خوری کنی که بزور شوهرت وببری که داداشت ناراحت نشه.
درضمن داداشتون میتونست یواشکی به خواهرش کادو زایمان بده نه اینکه مثل بچه ها بگه زنم اجازه نداد!!!!مگه از خودش درآمد نداره ک خانومش تعیین تکلیف میکنه براش! زیاد دلت نسوزه برا این برادر
