من پدر ندارم
۲ تا داداشم جدا شدن اومدن رو سر مامان من هوار شدن یکیش با یه یچه اومده از ۲ سالگی مامانم داره نگهش میداره تا الان که ۹ سالشه
هر وقت میرفتیم سر بزنیم اون کره خر داداشم که دمار از روزگار ما در میاورد،اونم نبودنی داداشم میخوابید باید همش به بچه میگفتی ساکت تو وسط روز
داداش بززگمم بچمو هی دعوا میکرد یعنی بچه صداشون میکرد اونا میگفتن اه چیه
از حزصم تصمیم گرفتم یه کاری کنم ریخت کسیو نبینم و مهااجرت کردم و الان دهنم صاف شده خخخ