داشتم به این فکر میکردم اگه یه روزی بخواد ازدواج کنه چی؟
هوف الان یهویی بهش فکر کردم و دلم گرفت
الان دوسال از کات کردنمون گذشته یه رابطه دو روزی برای سرگرمی البته برای اون من خیلی تلاش کردم برشگردونم و دوست داشتنمو از این بیشتر بهش نشون بدم ولی اون نخواست
همیشه وقتی با حالت دردناکی بهش میگم نکن اینکارو بامن من دوست دارم یه نفس خیلی عمیق میکشید و سکوت طولانی بعد میگفت نداشته باش من ولش کردم گذاشتم دور اون درو دافا باشه و منم از دور نگاش کنم
خیلی خوشگله خیلی اینقدر نازو بانمکه انگار خدا ماچش کرده:)
کاش اونم دوسم داشت البته اگه داشت و میومد خواستگاری خانواده من با اون طایفه مشکل دارن و هرگز قبول نمیکردن
یادمه میگفتن که خانوادش تو فکر دختر داییشن که جورش کنن و پسره نمیخواد نمیدونم شاید بعدها نظرش عوض شد
شهرمون کوچیکه و من مدام میبینمش واقعا اگه یروزی ازدواج کنه چی:)ببین اونو نمیخاماا چون خیلی بده فقط امیدوارم یکی بعدها بیاد تو زندگیم که خیلی شبیش باشه و به اون اندازه ای که اون منو نمیخاد اون منو دوس داشته باشه:)