من بعد ۱۵سال زندگی سخت با یه همسر خودخواه و دوتا بچه به یه نتیجه ای رسیدم
بچه ها فقط و فقط فکر خودتون باشید و اصلا جز خودتون برا هیچکس دل نسوزاند خصوصا مرد خودخواه
امروز شوهرم گفت اینقدر حرص بخور مریض بشی و فکر نکن کسی قراره جمعه کنه
منم بعد از ۳۲ سال سن به این نتیجه رسیدم ولی خب الان نمیدونم از کجا شروع کنم و چطور به فکر خودم باشم
والا زیادم نمیخوایم ازدواج کنیم
یه مشت حیوون دورو برمون در حال قضاوت کردنن
انگار عیبی داره که کسی نمیگیرتت
بیشترتوضیج بده
دیشب عروسی پسر عمه من بود
همه خانواده من تهران هستند و منم شرط گذاشته بودم تهران زندگی کنیم
اما شرایط کاری اوکی نشد و برا زندگی رفتیم مشهد
امروز تو راه برگشت من گفتم با انتخاب مشهد برا زندگی لگد بدی به زندگیمون زدیم چون من تنهام خیلی تنها و ایشون شروع کرد به توهین به من و خانواده ام
ادعا میکنه اگه با من ازدواج نمی‌کرد من تنها میموندم و من حرفی ندارم در جوابش بگم چون نمیخوام خیلی رازهای دوره مجردیم رو تو زندگیم بیان کنم
قدیمی‌ها همه کارشون و حرفشون رو اصول بود
میگفتن کسی پشت آدمو نمیخارونه مگر انگشت دست آدم
قدیمی‌ها همه کارشون و حرفشون رو اصول بود
میگفتن کسی پشت آدمو نمیخارونه مگر انگشت دست آدم
حواستون به خودتون باشه
همش ناز داشته باشید
من تو زندگی این آقا از روز اول سرکار رفتم گاهی بیکار بود زندگی با خرج من و قناعت گذشت
الان روزگار چرخیده و به درآمد رسیدن این طور شاخ شدن
این قصه منو همیشه یادتون باشه دورتون بگردم و به دختراتون هم یاد بدید فقط برا خودشون دلسوز باشن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
13 ثانیه پیش
37 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
