امروز با پارتنرم بیرون بودم میگف موقع ک خواستم پیاده بشم باسنم معلوم بوده و شلوارم خیلی تنگ بوده باید از این ب بعد چادر بپوشم اومدم خونه بعد اینکه اونم رسید خونه بهم زنگ زد منم خیلی ناراحت شده بودم گریم گرفت گفتم یعنی چی ک باید چادر بپوشم بعد اینک صحبت کردیم گف لطفا ادامه نده من ی چیزی گفتم چون او لحظه از دیدن این صحنه عصبی شده بودم و این حرفا منم بش گفتم عقایدمون بهم نمیخوره اگ بخایم سال دیگه بریم زیر ی سقف زندگیمون خوب پیش نمیره اونم گف هیچ ربطی نداره گفتم در صورتی میتونیم باهم کنار بیایم ک ذهنتو یکم روشن کنی اونم هیچی نگف موافقت کرد من تیپم سلیقه خودش هس اما نمیدونم چرا ی دفه اینطور کرد شما چی میگین