2777
2789
عنوان

اگر میترسی نخون😭

103 بازدید | 8 پست

خونه ما یک خونه ویلایی قدیمی بود که خریدیمش و یکم تعمیرات انجام دادیم توش 

خونه شیکی شد ولی فضای سنگینی داشت همیشه

مدرسه که میرفتم هروقت میومدم ناهار میخوردم میخوابیدم 

در هفته امکان نداشت حداقل ۱ مرتبه من یک خواب تکراری رو نبینم حالا خوابه چی بود:

خواب میدیدم خب مثل واقعیت از مدرسه اومدم ،خوابیدم عصر با صدای همهمه بیدار میشم میرم سمت حیاط خونه میبینم از تو در و دیوار و کف حیاط خونه جسد میکشن بیرون و آمبولانس هست دم در و ماشین پلیس و همسایه ها هم ایستادن نگاه میکنن ، خیلی خواب فضای تاریک ک بدی داشت اصلا یادش میوفتم حالم بد میشه و من خیلی این خواب تکراری رو میدیدم 

یبار به یکی از دوستام گفتم خوابمو خواهر بزرگترش گفت شاید تو خونتون یه اتفاق بدی افتاده بوده قبلا و سالها قبل که تو این خوابو میبینی ذهنم درگیر شد 

دیشب خواب نمیرفتم و یاد حرفای خواهر دوستم افتادم ترس و تنهایی اتاق بهم چیره شد  سعی کردم بخوابم و چشمامو ببندم و حواسمو پرت کنم 

چشمام داشت گرم میشد که یدفعه حس کردم ینفر که صداش دقیقا عین خودم بودم صدام زد ! بدجور ترسیدم ، فکر کنید خودتون اسم خودتونو صدا کنید چقدر ترسناکه!!! 

دوباره سعی کردم اهمیت ندم و بخوابم ولی سری دوم اول با یه نچ و تکرار اسمم با عصبانیت صدام زد انگار که بگه چرا صدات زدم توجه نکردی 

جوری پریدم و از اتاق زدم بیرون رفتم تو اتاق مادرم گفت چی شده گفتم اینجور شد گفت خواب بد دیدی هرچی به هرکی میگم میگه خواب دیدی 😭

ولی من اصلا خواب نبودم 

باید چکااااار کنم با این اتفاقات چجوری دیگه بخوابم و نترسم ...

هیشکی درک نمیکنه

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

تجربه ی خواب رو ندارم ولی منم یه شب رفته بودم تو اتاق داشتم با گوشیم تو نت میچرخیدم خواهرم اون اتاق بود و من نمیدونستم خوابش برده. یه دفعه یکی صداش شبیهم بود اسممو گفت. من فکر کردم خواهرمه چون دو قلوییم صداهامون مثل همه. از تو اتاق داد زدم بله. هیچی نگفت. دوباره با گوشیم کار کردم 1 دقیقه بعد باز صداش اومد... بلند شدم گفتم ببینم چیکار داره دیدم خوابیده.... وای اون شب واقعا ترسیدم

در خانواده‌ های ایرانی حفظ ابرو همیشه مهم تر از سلامت روان بوده. در واقع ما برای برنده شدن در برابر مردم به خودمون میبازیم... و در نهایت میشیم یه تعداد روانی ابرومند
تجربه ی خواب رو ندارم ولی منم یه شب رفته بودم تو اتاق داشتم با گوشیم تو نت میچرخیدم خواهرم اون اتاق ...

حالا باز تو یه قل داشتی فکر کردی اونا 

من حتی چشمام بسته بود حس میکردم خیلی بهم نزدیکه و سمت صورتم خم شده

حالا باز تو یه قل داشتی فکر کردی اونا  من حتی چشمام بسته بود حس میکردم خیلی بهم نزدیکه و سمت ص ...

خب اره ولی وقتی دیدم خوابش برده یخ زدم. هیچکسم خونمون نبود. من بودم و خواهرم

در خانواده‌ های ایرانی حفظ ابرو همیشه مهم تر از سلامت روان بوده. در واقع ما برای برنده شدن در برابر مردم به خودمون میبازیم... و در نهایت میشیم یه تعداد روانی ابرومند
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792