امسال 18 سالم شده
نمیدونم چیکار کنم سر در گمم چه کنم تو این زندگی مامانم دیوونم کرده هر روز میگ شوهر کن شوهر کن ایشالا یه شوهر خوب گیرت بیاد
نمیدونم چرا ولی چندشم میشه از حرفا و دعا هاش!
دلم میخاد کار خودمو راه بندازم دلم میخاد زندگی کنم
احساس میکنم کمم تو این خونه اضافی یه جوریم...
دلم نمیخاد دختر ترشیده باشم!
آمادگی ازدواج رو ندارم!
نمیدونم چیکار کنم!
هيچوقت تو بچگی دوسم نداشته بم محبت نکرده...
یادمه وقتی بچه بودم هر چیزی میخاستم میگفتن مگه تو کوچیکی مگه بچه ای!
هیچوقت مثل یه بچه با من رفتار نشده 9،10سالم بود خالم بم یاد میداد کار کن فردا ازدواج کردی بلد باشی همش حس کلفت بودن بم میداد ولی می گفت اگر خودم دختر دار بشم نمیزارم دست به سیاه سفید بزنه براش فلان چیزیو میگیرم فلان کارو میکنم..
ولی الان حس میکنم کوچیکم الان شدم بچه مامانم دلم نمیخاد بچه باشم مامانم و خالم و اینا برام تصمیم بگیرن...
دلم میخاد بزرگ بشم مستقل بشم!
الانم یکم مستقل شدما ولی این شوهره رو چجوری درست کنم.این حس کم بودن رو یه چیزی کم داشتم رو... دلم میخاد بزرگ باشم مثل یه پسر که نه کسی کارش داره ن بهش گیر میده....