خانوم ها
من با خاستگار قبلیم در ارتباط بودم ۳ ماه
با جون دل عاشقم بود و منم وابسته شده بودم بهش
که خانواده هامون مخالفت شدید داشتن
حتا با خودکشیمن که ناموفق بود یا با خوابیدن در قبرستون یا فرار از خانه پسره هیچکس راضی نشد که نشد
خانواده پسره تصمیم گرفتن بهطور برای پسره ببرن محضر یا یک دختر دیگه
و منم شدم افسرده که هر خواستگاری میاد کلافه شدم
یعنی هیچکدوم مثلاونپسر نیست
درسته اون الان متاهل ولی من باورم نمیشه
که خوانواده هامون با اینکاراشونمارو نابود و داغونکردن
و من از قبل که اون پسره خواستگارم باشه
یک نفره دیگه از قبل برای منمیخاستم
فقط با سنش مخالفم
آخه من سنمکمه ۱۵ سالمه طرف ۳۵یا بیشتر دقیق نمیدونم
کلافه شدم
آیا اگه ازدواج کنم از افسردگی میام بیرون یا بدتر از قبل میشم
خواستگاه جدیده همچی اوکیه فقط سنش