2777
2789
اره واقعا ..قشنگ پاش میزاره رو پاش نگاه من می‌کنه بچه بغل کردم آروم میکنم یه دست دیگه م سفره جمع میک ...

حالا اون مهمونه هر چند حالت عادیش اینه که کمک کنه ولی حداقل از شوهرت کمک بگیر ، یا بچه رو بده نگه داره یا کمکت کنه توی جمع کردن سفره . 

وقتی یه بچه داره راه رفتن رو یاد میگیره و دائم زمین می خوره ، هیچ وقت با خودش نمیگه که شاید من برای اینکار ساخته نشدم
زن داداشم وقتی مهمون ش میکنم غذا ک خورد می‌ره میشینه منم با بچه کوچیک بغل سفره جمع میکنم میرم طرف می ...

یاخدا اینجوریشو ندیده بودم دیگه 

من میرم خونه خواعرشوعزم ظرفا رو میشورم سفره جمع میکنم پهن میکنم 

اونم همینطور همینکارارو میکنه

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

یاخدا اینجوریشو ندیده بودم دیگه  من میرم خونه خواعرشوعزم ظرفا رو میشورم سفره جمع میکنم پهن میک ...

منم خونه خواهر شوهرم همه کارا میکنم حتی خونه همین داداشم .

ولی من دارم هرروز آدم ساکت تری میشم 😔

خواهر شوهرم پرحرف نیست و اهل خبر چینی هم نه نیست .ولی چون مجرده خودش و مادرشوهر همش میگن فلانی اومد خواستگاری ما ندادیم منم میگم اگه خوب بود چرا ندادین دخترتون رو 

حتما طرف خوب نبوده 

زنداداشم خیلی زیرک و زیر آبزنه

و حرف رو سریع پخش می‌کنه و حسودم هست

خدایا شکرت بابت همه چی .💚

زنداداشم نباید بهش بگی بالای چشت ابروعه هیچوقت زنگ نمیزنه اما توقع داری روزی یکبار زنگ بزنی و برای همه مناسب ها براش کادو بگیری 

خواهرشوهرام ادمای ایرادگیرن و کلا عروس رو ادم حساب نمیکنن اما ادمای بدیم نیستن خوبی برادرشونو میخوان





میشه برای سلامت دنیااومدن بچم دعاکنیدیه صلوات بفرستید.اون تمام زندگیه منه

زن داداشم همسن خودمه 

جز بدی چیزی نداره 

اصلا راستگو نیست 

پیشش گفتم با پسری هستم من از چشم خانواده انداخت داداشم منو با سرب داخل یه ریسه که پایین پرده معمولا میزنن چنان کتک زد 

هر سوالی ازش میپرسی میگه نمیدونم 

الانم مسخرم میکنه میگه صورت بی حال و افسرده داری 

به پسرش گفته بود بهم بگه ترشیده 

هزاران بلا کو چیک و بزرگ سرم اورده 

منم خونه خواهر شوهرم همه کارا میکنم حتی خونه همین داداشم .

رو راست بگم

خودتون پررو کردین طرفو

وقتی خونه شما مث ملکه ها میشینه 

شماهم جبران کنین تا عمق ماجرارو درک کنه

ما ی مهمون داشتیم خودم دست تنها همه کار کردم

تعدادشون ۱۳ نفر بود

۵ تاشون خانم بودن

ینی ی لیوان جابجا نکردن

کمرم شکست

فک کن سفره هنوز جمع نشده بود همه رو مبل میشستن میگفتن بی زحمت ی چایی بزار بخوریم

من فقط حرص خوردم

دو روز هم موندن

خدا خیرش بده خواهرشوهرم اومد کمکم

وقتی دعوتمون کردن منم مث خودشون

رفتم از اول تا آخر نشستم 

اونام هی نگام میکردن منم اعتنا نمیکردم

زنداداش ندارم 

خواهر شوهر یکی دارم 

تا مجرد بود حسسوووود به شدت 

یعنی من نامزدی آرایش میکردم اینم می‌گفت می‌خوام آرایش کنم 

مادرشوهرش می‌گفت آرایش نکن اینم دلش میخواد.

زور گو 

متکبر 

فوری هم قهر میکرد 

شوخی بی جا میکرد انتظار داشت بخندی 

جوابشو با شوخی میدادی قهر میکرد 

دخالتگر شدید .

به شدت هم آویزون بود .

هرجا باشوهزم‌ می‌رفتیم می‌گفت منم میام یا مادرش می‌گفت ببرینش .

جواب بزرگتر عم‌ خیلی میداد آشکارا .

الان که ازدواج کرده 

شوهرش آدم خوب و ساکت و سربه زیر یه 

یکمی اذمش کرده 

تاشوهرش هست خوبه 

وقتی هم شوهرش نیست همون اخلاقای مجردیش رو رو می‌کنه .

خیلی هم خبر چینه 

اصلا حرف توی دهنش نمیمونه اصلا 

خوبی که خواهر شوهرم داره 

وقتی کمک بخوام توی کارای خونه فوری میاد حتی کارای خودش رو میزاره میاد 

چیزی لازم داشته باشم میرم ازش میگیرم بدون چون و چرا اگه داشته باشه میده 

ولی حسادتش خیلی زیاده 

مدام میگه فلان چیز گرونه نخر 

فلان چیز ارزونه بخر 

بعد خودش می‌ره گرونه رو‌میخره 

حراف هم هست خیلی شدید هم‌عست 

تا میاد از شوهرش تعریف می‌کنه 

انگار ما شوهر نداشتیم اصلا 


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز