2777
2789

سلام دو سال و سه ماهه از چهارماهگی تنها بزرگش کردم باباش  و خانواده وپدریش رو هفته ای یه بار میبینه زیاد باهاشون نمیجوشه هنوز نرسیده اونجا بهونه میگیره برمیگرده خونه

کلا جایی من نباشم نمیمونه تنهایی بازی نمیکنه فکر می‌کنه من هم بازیشم همش میگه بیا نقاشی بیا بازی کفری میشم گاهی واقعا...چون بار زندگی رو‌دوشمه هم پدرم هم مادر هم زن‌خونه هم مرد خونه ....مامانمم‌کمک حالم اصلا نیست

 من نیاز به کار دارم باید برای گذران زندگی برم سرکار اما نمی‌دونم چجوری از خودم جداش کنم 

شبا هم کنارم میچسبه تا خواب بره

(جدا شدیم سر خیانت و اینم بگم زندگیم یهو پاشید خدا لعنت کنه شوهرمو اگه همچین روزی می‌دیدم که باردار نمی‌شدم)


الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

عزیزم همبازی همسنش رو سعی کن‌پیدا کنی باهاشون رفت ووامد کنی تا تو رو همبازی نبینه تهرانی؟

 نه عزیزم...فقط تنها همسنش دختر خواهرم هست که شش ماه بزرگتره و اصلا با هم نمیسازن همش سر یه اسباب بازی باهم دعواشون میشه و بچه من پسره زود قلدر میشه اونو میزنه خواهرم زود دخترشو دور می‌کنه اصلا نمی‌ذاره باهم بازی کنن میگه بچه تو میزنه منم طاقت ندارم...میگم بچه هستن از پس هم بزمیان بذار باهم روبرو شن بالاخره باهم دوست میشن اصن نمی‌ذاره باهم ارتباط بگیرن میگه چون بچه تو میزنه دختر منم از خودش دفاع نمیکنه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز