خیلی داغونم خیلی نامرده وقتی عصبانی میشه هیچی حالیش نیست دخترام خیلی ترسیدن همش گریه میکردن تو کتک فقط چشمم به اونها بود نترسن بخدا از ترس خون رو لبم رو تند تند پاک میکردم نبینن 😔😔 همچین سر دخترم داد زد الان اومده میگه مامان اون لحظه بابا داد زد سرم شلوارمو خیس کردم 😭😭😭😭آخه خدا نمیبینی چقدر اینا مظلومن بقرآن سر سفره افطار همش دعا میکنه خدایا اخلاق بابامو خوب کن دیگه دعوا نکنه 😭😭😭دوست دارم بمیرم
دختر کوچیکم رو بزور خوابوندم انقد ترسیده بود
اومدم تو اتاقشون
دختر بزرگم میگه مامان یه موقع نری ما تنهایی چیکار کنیم ما بدون تو نمیتونیم بمونیم 😭😭 به کدوم دردم بمیرم آخه نمیخوام دیگه تو این دنیا باشم منی که یه روز خوش ندیدم به چه امیدی زنده باشم😭😭😭