سلام
من و شوهرم از اول قرار گذاشتیم هرجا میریم به هم بگیم
روزای اول نامزدی اگر من میخواستم برم مسافرت نمیزاشت میگفت باهم بریم یه بار بابام گفت بیا بریم شمال یه کاری برام انجام بده نذاشت گفت مگه پسر نداره الانم نمیزاره تنها برم خونه مامانم میگه دوره اسنپ خطرناکه هرجا میرم باید اول بهش بگم حتی ارایشگاه باید اول بهش خبر میدم میگه میری حتی سوپرمارکت به من بگو چون تنهایی من خبر داشته باشم کجا میری حالا امروز از سرکار بدون اینکه به من بگه رفته خونه مادرش به منم نگفته اومده خونه میگم چرا زنگ میزنم جواب نمیدی میگه اونجا بودم دلم برای مادرم تنگ شده بود میگم چرا قبلش نگفتی بهم میگه نزدیک بود خونشون دیگه گفتم من اگر بهت نگفته بودم قشقرق به پا کرده بودی الانم قهر کردیم رفتم بیرون اومدم به روی خودش نمیاره داره بازی میکنه منم اومدم اتاق خواب شامم و خوردم و هرچی خوراکی بود از جلو دستش برداشتم که خودش بره بیاره به نظرتون حق با کیه؟ کارد بزنی خونم در نمیاد
بهشم گفتم مسئله رفتنت نیست فقط چرا قبلش نگفتی به خدا تا ساعت ۶ تنها بودم که الان اقا میاد 😭