ما ۱ماه سفر بودیم و واقعا حالمون با هم خوب بود
تو این سفری که رفتیم برای خواهرشو مادرش یسری وسایل اورجینال خریدیم که البته خودشون پولشو میدن
خواهرش به من گفته بود برام ریمل بگیر
منم گشتم اون چیزی که میخواست و پیدا نکردم و نگرفتم
بعد دیروز که رفتیم خونشون گفت ریمل نگرفتی گفتم نه چیزی که شما میخواستی نبود
شوهرمم از همونجا برای من قیافه گرفت و بعد که تنها شدیم کلی با من دعوا کرد که چرا نگفتی ریمل میخواسته
منم گفتم فقط ارزش خودمو فهمیدم که بخاطر یه ریمل ابجیت چقدر با من بد رفتاری کردی و در جوابم گفت تو هیچ ارزشی برام نداری منم جیغ کشیدم که فقط برو از پیشم م شوهرم بلند شد منو کتک زد
واقعا ابجیش شده اشوب زندگیم و شوهرم فقط از ک—ون ابجیش میخوره