آقا رفتیم چند کیلو گوشت گرفتیم
خورشت بامیه و قرمه سبزی و کباب گوشت و مرغ درست کردیم
کلی هم پیش غذا و آجیل و ....
تا ساعت ۴ صبح منو خواهرام ظرف می شستیم
بعد صبح خانومه دل درد می گیره بچه اش البته
بس موز خورده بود😅
مامانش گفت غذاتون دیشب نپخته بود خورشت تون هم خیلی چرب بود بچه ام حالش بد شد
وای بچه ام هیچی نخورد چرا اینطوری شد
حالا بچه اش فقط موندا بود بیدد منو بخوره
اومد به غر زدن شما چرا انقدر غذاهاتون فلانه .... چربه ...
چرا حواستون به سلامتیون نیست
حالا مادر من پزشکه این زنه به مامان من این حرف رو می زنه بهمون
خواستن برن بچه اشون شلوارش رو دراورد جیش کرد رو مبلمون😬
بعد زنه گفت وای مامان دستشویی داشتی قربونت برم بیا بریم دستشویی
رفتن دستشویی داخلی
اومد رفت توی سینک دستاشو شست زنیکه
منم بلند رفتم گفتم مامان واکتس کجا انگار مهمونامون عادت دارن دستای گوهمالیشونو توی سینک ظرف بشورن
بعد این زنه گفت وا...
ادامش رو وقتی اومدین می نیویسم