دیگه وقتی بمیریم دغدغه ای نیست؟ شاید اگه آدم بمیره به میزانی که این ور سختی و دغدغه داشتیم اگر بمیریم کمتر باشه چطور میسه به آرامش برسیم کی به آرامش میرسه آدم کی میشه ذهنش خالی شه من خیلی دلم میخواد این دغدغه ها تموم شه امیدوار بودم اگر بمیرم تموم شه خیلی به این سوال فکر میکنم آدم بمیره آرامش داره یا دغدغه ای رو دیگه احساس نمیکنه یا نه به حدی دوست دارم این رو تجربه کنم رفتم بهشت زهرا سر قبر هر کسی که تازه فوت شده فاتحه فرستادم گفتم من شمارو نمیشناسم ولی خواهش میکنم برام دعا کنید مرگم نزدیک شه لطفا دلم میخواد خیرات کنم برای مرده ها دعا کنن من بمیرم خیلی خستم از خودم خستم از خودم متنفرم اگر دست خودم بود خودمو شکنجه میدادم انقد میزدم تا تموم شه آخه چرا من اینطور آدمی شدم و برای هدفم کافی نیستم و نبودم همچنین نخواهم بود هدفی که بهم فرصت داد بهش رسیدم چرا زندگی تموم نمیشه
من ب جایی رسیدم ن از مرگ میترسم ن از خودکشی .فقط دلم ب شوهرم میسوزه چون نامزد قبلیش هم فوت کرده . همش میگم بی انصافیه منم اینطور تنهاش بذارم . در حالی ک از دست اذیتاش دارم ب خودکشی فکر میکنم
ترکیب رنگ مو خواستی تاپیک رنگ مو رو ببین و سوال کن
من یه هدفی دارم بهش رسیدم معجزه هست برام برام اما الان میبینم هیچوقت به درد اون هدف نمیخورم به هر آن چیزی ک تو تصوراتم امکان نداره برسم همش هم بخاطر خودمه بخاطر اینکه کم گذاشتم بخاطر اینکه داره همینجوری از دستم میره هر روز کمرنگ میشه دارم از دستش میدم بخاطر خودم و خودم نمیتونم جلوی خرابکاری خودمو بگیرم اصلا دارم دیوونه میشم تو چهارچوب گیر کردم نمیتونم دیوار دورمو بشکنم انگار هرچی سعی میکنم و داد میزنم یکی کمکم کنه بشم آدم قبلی نمیشم حصار دورمه نمیتونم من نمیخوام اون چیزی که بدست اوردمو از دست بدم بدون اون هدف نمیتونم زندگی کنم زندگیم سیاه میشه تباه میشه من میخوام به چیزایی که تو تصوراتمه برسم
دقیقا مشابه شرایط شما هستم من نمیفهمم چیکار کردم لایق اینم خودم چیزی که زندگیمه رو دارم با دست خودم ...
تو مشکلت جیه عزیز
زندگی نامه ای من تا ابد..... من در تاریخ 01/07/1402 بدترین اتفاق زندگیم رخ داد خیلی برای اتفاق وحشتناکی ک برام افتاد ب دستو دامن ۱۴معصوم ۵تن خدا و... افتادم ولی قطع امیدم کردن من ب حدی تلاش کردم ک این مشکلم حل بشه ک با موی سرم سفید و استخوان تنم آب شد ولی حل نشد هیچ بدترم شد من در تاریخ07/01/1403 تصمیم گرفتم دکیه برای این قضیه و مشکلم تلاشی نکنم تصمیم گرقتم خودشکی نکنم ولی تا اخر عمرم با خنده خداحافظی کنم تصمیم گرفتم برای همیشه این دردمو بزارم یه گوشه از قلبمو باهاش سر کنم تا زمانی که موعده مرگم برسه لطفا ن کسی دعا کنه مشکلم حل بشه نه دلداریم بده.... من مثل یک مریض سرطان خون قطع امیدم.... سلام روزای پر از درد تاریخ این امضا هفتم فرودین هزارو چهارصدو سه
من ۵ ساله دارم زجر میکشم خیلی دوست دارم بمیرم اگر نماز حاجت بخونن برام به نیت اینکه بمیرم تاثیر داره ...
ناشکری کردن وآرزوی مرگ کردن یعنی ازخداناامیدشدن واین خیلی گناه بزرگیه...توزندگی پس اززندگی یه نفردقیقاشرایطش مث شمابودوهمش آرزوی مرگ داشته اونجاسالهاموردعذاب قرارگرفته(سالهاموادمذاب داخل بدنش ریختن)