2777
2789

می رود سمت مسجد کوفه

با دلی خسته از زمانه‌ی خود

خسته از کوفیان و بی دردی

غرق اندوه بی کرانه‌ی خود

می رسد با دل پر آشوبش

مرد غربت ، انیس سجاده

همدم چشمهای بارانیش

می شود چشم خیس سجاده

رنگ دلتنگی شفق دارد

سالها آفتاب چشمهانش

مصحف غربت و غم و درد است

صفحه صفحه کتاب چشمانش

گریه های شبانه‌ی او را

گونه‌ی خیس ماه می داند

شرح سی سال بی کسی اش را

دل بی تاب چاه می داند

سر خود را شب پریشانی

می گذارد به دوش نخلستان

می شود سوگوار چشمانش

دیده‌ی گریه پوش نخلستان

می رود سمت مسجد کوفه

تا که با عشق بی حساب شود

می رود تا محاسن خورشید

بین محراب خون خضاب شود


اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری (س) 



میشه برا رفع گرفتاری همسر منم دعا کنین?

درمانده و آشفته شده

سر یک نادانی ..زندگیمون رفت رو هوا 

 خدا جونم تا این لحظم ی تنبلِ سست اراده بودم باب میل خودم .یا رَب نظری کن همونی باشم که تو دوست داری. توفیق بده خدای مهربان.... خدایا غزه رو ببین ..سوریه رو ببین...مظلومای دنیا رو ببین...مضطریم خداجون ...خیلی مضطریم...اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل لولیک الفرج به حق زینب کبری (س)《خدایا آخر و عاقبت ما را ختم بخیر کن».  «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ»  از ما استخوانهایی خواهند ماند که حسین علیه‌السلام را دوست دارد و روحی که آواره‌ی اوست..

جان روان مست ولای تو علی 

جان عالم به فدای تو علی

 کاربرآقاهستم,چهل وسه ساله متاهل و دارای فرزند_متاهل_تذل الامور للمقادیرحتی یکون الحتف فی التدبیر.کارها چنان در سیطره تقدیر قرار گیرد که چاره جویی به مرگ میانجامد .حضرت علی(ع).معنایش اینست که:گاه انسان باتمام تدابیر وحیله ها راه به جایی نمیبرد.حکمت ۱۶نهج البلاغه  یارب نظر تو برنگردد برگشتن روزگار سهل است

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

می رود تا که مستجاب شود

ندبه های شبانه اش حالا

می رود تا خدای خوبیها

مرتضی را بگیرد از دنیا

بین محراب اشک و دلتنگی

موسم آخرین سجود آمد

ناگهان مثل صاعقه ، تیغی

بر سر آسمان فرود آمد

سجده‌ی تیغ و ابروی خورشید

باز شق القمر شده انگار

بین محراب فرق کعبه شکافت

شب مولا سحر شده انگار

شوق پرواز بال و پر می زد

در تپش های چشم کم سویی

آمد از آسمان به دنبالش
بیقرار شکسته پهلویی

در کنار غروب چشمانش
آه سعی طبیب بی معناست
سالها بی قرار رفتن بود
بعد زهرا شکیب بی معناست
راوی سالها پریشانی ست
گیسویی که چنین سپید شده
در دل کوچه های دلتنگی
سالها پیش از این شهید شده
هر گز از یاد او نخواهد رفت
سوره‌ی کوثر و در و دیوار
دست او بسته بود اما دید
گل یاسش به یک اشاره شکست
در هجومی کبود و بی پروا
دست و پهلو و گوشواره شکست
رفت و دلخستگان این عالم
در غم غربتش سهیم شدند
و یتیمان شهر دلتنگی
بار دیگر همه یتیم شدند

خدایا «حیات» ما رو چنان قرار بده ک در « ممات»ما «مردم» اندوهگین و«هرزه‌گان»شادمان شوند.                                               وهذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان!                من هموطنانی در ترکیه ،سوریه،یمن،امریکا،فلسطین،عراق ،فرانسه ،لبنان و... دارم و بیگانگانی در شهرهای ایرانم                                      💔همین قدر تلخ💔.                              
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   8080aylinamm  |  4 ساعت پیش
توسط   آرزو1388  |  3 ساعت پیش