سلام خانوما کمکم کنید ما رفتیم خونه خواهرم برا عید دیدنی بعد بابام دیروز گفت حالا که امشب احیاست بریم قم زیارت بعد ما رو هم با ماشین خودش برد با خواهران رفتیم دیشب و صبح برگشتیم امروز که آمدم خونه مادر شوهرم زنگ زد به شوهرم داد و بیداد که چرا رفتین ما رو نبردین بعد سه سال این یک روز مسافرت اولین مسافرت زندگی مشترکم بود خیلی ناراحتم الان شوهرم رفته خونه باباش با مادرش صحبت کنه و من دلهره دارم چیکار کنم که دیگه این رفتار رو نکنه
وا این دیگه سم بود، به اون چه
ریلکس نکن هرچی بپرسی چیشد چیشد بدتر میشه .به مادرشوهرتم رو نده کم برو خونش .عادی برخورد کن با شوهرت
اصلا محلش نده
هیچی هم ازشوهرت نپرس
محلش نده.جدی میگم اصلا محل نده.اگه تا اخراینجوری پیش بری دورازجون دیوونه میشی چون معلومه مادرشوهرت گیره
مشخصه زیاد رو دادی .راز دلتم نگو به خانوده شوهر کلا هرکدوم رو نده .
من راحتم گوش شیطون کر
کم میرم میام احترامم جاشه قبلا میترسیدم با شوهرم مسافرت برم خخ
خب منم دوست دارم نرم خونشون اما شوهرم فوق العاده وابسته مادرشه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
