واقعا چرا این کارو میکنید؟؟؟؟ هر وقت کسی چیزی از همسرش مینویسه من میرم تاپیکای قبلیشو میبینم، میبینم که یکی در میون از شوهرش نالیده بقیش دعا و دکتر برای بارداریه. یا دروغ میگید با همسرتون مشکل دارید یا کلا عقل ندارید بچه رو وارد این زندگی نکبت میکنی
فکر میکنم کسی از شوهرش هم یه دلخوری و ناراحتی کوچک هم داره میاد درددل میکنه ولا خوشی هم هست توی اون ...
اخه ببین مثلا میرم میبینم نوشته ازش بدم میاد، خانم بازه، اهل زندگی نیست بعد میخاد باردار بشه، به قول شما شاید فکر میکنه با بچه بهتر میشه که زهی خیال باطل
عزیزم شاید اون لحظه و مقطعی از همسرش ناراحت یا حتی متنفره . بنظرم منو شما حق قضاوت یا حتی توبیخشونو ...
توبیخ نکردم واقعا ولی وقتی میبینم اعصابم خورد میشه که چرا وقتی مشکل دارند بچه میارند نمونش داداش و زن داداش خودم تا بچه ددنیا اومد گذاشتش رفت بچه افتاد گردن ما، مامانم بهش گفت احه دختر حسابی تو که انقدر از شوهرت بدت میاد (داداشمم میدونم ادم نیست) چرا دنبال دکتر و دوا رفتی
بعد معتقده بچه زیاد باعث مستحکم شدن خانواده است و داره سومی رو میاره
اتفاق بدی پیش اومده؟ حس میکنی بدبخت شدی؟ یه لحظه صبر کن. از خودت دور شو. توی تاریخ دور شو. اتفاق هایی رو به یاد بیار که فکر میکردی ازشون زنده بیرون نمیایی. چی شد؟گذشت. به اتفاق هایی فکر کن که توی طول تاریخ برای آدمها پیش اومده.به جنگ به قحطی به بیماری ها. حالا توی جغرافیا از خودت دورشو. به کشورهای دیگه فکر کن. به آدمهای دیگه. دردت در مقایسه با دردهایی که بشر متحمل شده چقدر بزرگه؟ چقدر عمیقه؟ من اینجوری با مسائلی ناخوشایند برخورد میکنم