:-):
این یه تیکه ماهیچه ی لعنتی چه کارایی که با ادم نمیکنه، چه بلاهایی که سرمون نمیاره
دل رو میگم ...همین ۵ برعکس رو میگم که هی میزنه و میزنه و ما هم باید به سازش برقصیم
همین دل که تو همه ترانه ها و نوشته ها اسمش هست
که وقتی به بودنت نیاز دارم میتونم بگم دلم برات تنگ شده
که وقتی بهت علاقه دارم میتونم بگم از ته دل دوست دارم
اصلا ته دل کجاست؟؟همونجاست که وقتی فهمیدم باید بزارمت کنار یهو تیر کشید و ترک برداشتنشو عجیب حس کردم ...یه چیزی انگار پودر شد و ریخت و نتونستم جلوشو بگیرم ، که جورشو چشمام کشیدن و خیس شدن
بیچاره این چشمها که تاوان اشتباه دل رو پس میدن...
چه حالات عجیبی رو تجربه کردیم با این تپش های کوبنده
مث وقتی اولین بار باهات حرف زدم
مث وقتی از خجالت تو چشمات نگاه نکردم
مث دوست دارم هایی که بهت نگفتم،مث دلم تنگ شده هایی که نشد بگم
مث اولین باری که وقتی کنارت نشسته بودم و ناخوادگاه هر دو بهم نگاه کردیم با لبخند . و من از شرم سریع سرمو برگردوندم سمت جاده
مث وقتی اولین قرار بیرونو گذاشتیم و تا رسیدی من احمق باز سرمو انداختم پایین
مث وقتی با کمترین فاصله کنارت ایستاده بودم و با خودم فکرای احمقانه میکردم و تا صبح از شوق این دل لعنتی نذاشت خواب به چشمم بره
مث حرفای عجیب غریب و دو پهلوی تو ....
مث خنده های ساده ی من ...
مث انتظار من برای دوباره دیدنت ، مث اشکای من وقتی نشد ببینمت
مث تمام لحظه هایی که با تو حرف میزنم
مث وقتی فهمیدم باید بیخیالت شم...
مث همین الان کهاشکام جاریه....
مث امروز که بی هوا و با عجله تو راهرو دانشکده راه میرفتم و یهو صدای تو رو شنیدم که بلند گفتی سلام و من برگشتم سمتت ، آخ که چقد تیپ جدید مردونه ت بهت میاد ،تو از کی انقد اقا و با وقار شدی؟
مث همین امروز لعنتی که باز نتونستم باهات سرد برخورد کنم که زودتر کنار بیام با این شرایط...که بازم با روی گشاده اومدم جلو و به چشمای طوسی عسلیت نگاه کردم و سلام کردم و باهم حرف زدیم و من
میخندیدم ...
این میتونه یکی از غمناک ترین
خنده های دنیا باشه...
من نمیتونم با تو سرد برخورد کنم میفهمی؟ کی میتونه با کسی که دلش براش میتپه سرد برخورد کنه در حالی که اون روحشم از ماجرا خبر نداره؟ تو دوست خوب منی من نمیخوام برنجونمت، من حتی با غریبه ها هم نمیتونم اینکارو بکنم ،تا اخر دنیا هرچی که باشه هر جا که باشی تو رفیق عزیز منی . من از هیچی دریغ ندارم برای کمک به تو
مطمعنم که تو هم همینی اگر همین الان ازت کمک بخواممیدونم تمام سعیتو میکنی.
اگه از چیزی ناراحت شم میدونم مث قبل راهنماییم میکنی و دلداریم میدی.
اصلا چرا دلچسب ترین دلداری دنیا رو همونی میتونه بده که دلت رو شکونده؟