منو شوهرم چندسالی قبل ازدواج دوست بودیم
ولی خانواده عموش با اینکه میدونستن باز هم سعی داشتن دختر خودشونو به شوهرم بدن.
اما دلیل اصلیم واسه قطع ارتباط اینه که یه بار واسه شوهرم دعا گرفتن و متوجه شدیم کار اوناس. که سر همین دعا خیلی خیلی اتفاقات بدی و مشکلای بزرگی یه برهه برامون پیش اومد.
بعد از عقد پاگشامون کردن ولی اصلا حس خوبی نداشتم بهشون
نگاه های طولانی و معناداری زن عموش بهم میکرد
بخدا قسم دختر پروش لحن حرف زدنش معمولی بودا ولی اسم شوهر منو میخواست صدا کنه میکشیییید و صدا میزد.
بقیش تو پست بعدی میزارم نوشتم