داخل محیط کار /خانواده/دوستان/اقوام/عروسی/عزا
هنوز ویندوزم درست بالا نیومده یادم نمیاد
به اندازه موهای سرم سوتی دادم ولی یادم نمیاد الان
یادمه بچه بودم سر کلاس صحبت سنگ مرمر بود توی کلاس علوم بعد نمیدونم چیشد من احمق پاشدم گفتم سنگ مرمر که خیلی کاربرد دارع تو جاهای خاص و مقدس مثل حرمسرا امام ها و اینا استفاده میشه
همه خندیدن اولش من نفهمیدم چیگفتم بعد بیشتر فکر کردم که فهمیدم عه سوتی دادم ):
یه بار که نامزد بودیم همسرم منو چرخوند افتادم سرم خورد زمین بعدش هیچی یادم نمی یومد میگفتم چی شده تو کی امدی گریه زنگ بزن آمبولانس بنده خدا داشت سکته میکرد 😂
با رلم قرار داشتم کلی ارایش کردم بعدتهشم به بینیم چسب لیفت زدم بعدکلی حرف این چیزا ماشینو زد کنار زل زد توچشام باخودم گفتم فازش چیه که اینجوری نگام میکنه
شدید خندم گرفته بود رومو کردم اونور دوباره زیز چشی نگاش کردم دیدم هنو نگام میکنه یهو گفت عجب خری هستی اومد ازم لب بگیره
یبار داشتم خواهر کوچیک ترمو میبردم قلعه بادی بعد میخواستم بدم کارت رو بدم دست مامانم بیام بعد به یارو گفتم ما بریم بدیم بیایم
😂😂😂😂😂😂
جاریم روضه داشت قرار بود مردا بیان خونه من زنا خونه ی اون
رفتم خونشون همه خانوادش اونجا بودن منم دستپاچه شدم اومدم با باباش احوال پرسی بکنم بهش گفتم سلام خوبین ؟ زنده این ؟؟؟؟
«میخواستم بگم زنده باشین»
بعد یهو همه ساکت شدن پشمام ریخت
من چون بلدنبودم اصلا لبموتکون ندادم
یهو این اومد محکم ببوسه منو
چسب بینیم باز شد بعداین فکرکرد ازاین چسب نواریاست
گفت چرا چسب پول میزنی ب بینیت؟ :)
اینقدر خجالت کشیدم که نگو روم نشد بگم چسب لیفته
از اون روز چهارسال گذشته.
ومیشه گف فقط شاید ی بار تواین چهارسال ازم هم لب گرفته باشیم هروقت لباشومیبینم میفتم یادچسب نواری گفتنش😑
