دیروز از شمال اومدیم خسته و کوفته خیلی شلوغ بود جاده، کلی خسته شدیم.امروز اومده میگه یکی از همکارام میخواد خانوادش و ببره شهر خودشون سمت جنوب.گفته رانندگی واسم سخته خانومت و بچه آن بردار بیا باهم بریم نصف راه و تو رانندگی کن چند روز بمونیم و ببایم.یا تنها بیا بریم زن و بچم و بزاریم برگردیم،حالا ۳تا بچه داره با زنش میشن ۴نفر من و شوهرم و بچم ۳نفر!گفتم مگه مغز خر خوردم ب زور خودم و جا کنم تو ماشین بچم عذاب بکشه ک زن اون بره فامیلاش و ببینه. میگه تنها برم گفتم برو ولی دلم نمیخواد بره از فبافم فهمید حالا قهر کرده