خودم بگم
خونه مادر بزرگم بودم یه ماه پیش
بعد کسی خونشون نبود رفته بودن سفر
شب رفتم زباله هارو بزارم سر کوچه
کوچه هم خلوت یه آقای ۴۰ ساله تقریبا
از اینایی که زباله هارو می گردن دیدم
یکم ترسیدم سرعتم زیاد کردم و دویدم اونم افتاد دنبالم
تا دم در
در رو هول میداد
درو بستم
اینم بگم که حیاط خونه مادر بزرگم خیلی بزرگه ک حفاظ نداره یعنی اگه معتاد نبود قشنگ از دیوار بالا می امد
رفتم تو دست شویی دررو بستم زنگ زدم داییم