دوسداشتم سره زندگیم بودم
دوسداشتم شوهرم قدر شناس بود
کاش بخاطر هرچیزی فوش اموات نمیداد
کاش بخاطر هرجیزی ب پدرمادرن فوش نمیداد
کاش منم تو خونه خودم بودم الان شام رو اماده میکردم
ارایش میکردم لباسای خوشگلمو میپوشیدم
کاش منم مثل خیلی از زنا که شوهراشون درک داره معرفتو شعور داره منم شوهرم مثل اوتا بود حداقل یخرده....
کاش الان بعده ۶سال ازدواج ب جای خونه پدرم برای طلاق سره زندگیم بودم
تموم زندگیمو گذاشتم پای یه مردی ک از ساعت سه صبح رفتم سرکار تا ۱۰شب دادم بهش داد ماشینو وسیله اخرش بهم گفت برو پاتو ببر هوا بیشتر بزارن بهت....
اخرش شد اینکه اسم امواتمو صدبار ببره
اخرش شد اینکه بهم میگه برو پیش پسرا.....
چقدر حالم بده
کاش یکی بود میگفت الان چی میخای یه کلام میگفتم فرواشب همین لحظه همین ثانیه تو غسالخانه باشم
همین.....