خواب دیدم دو تا کلاغ زاغی (تو خوابم داشت اذان میگفت) از پنجره اومدن تو خونه
منم تو خوابم به مامانم گفتم گفت خوب نیست و من سعی کردم بکنمشون بیرون
نمیدونم یکیشون رفت یا دوتاشون درست یادم نیست
بعد من داشتم انگار دعا میخوندم که برن
یه بار انگار داشتم لعنتشون میکردم