بچها دیشب خاهر شوهرم جاریا اینجا بودن. تا دیر وقت بخدا اون قدر خستم شده بود ساعت۳ خابیذم و شوهرم برای داداشاش یه میز چیده بوده برو بساطی براشون فراهم کرده بود از شام کباب میوه مشروب ، ازبس ظرف شستم خسته شدم بیهوش افتادم وای صبح ساعت ۸ زنگم زده بود خاب بودم نفهمیده بودم اومد خونه اونقدر فحشممم داد....همش فحشای رکیک ب مامانم میداد ،برات دارم وای اصلا نمیتونستم ازجام بلند بشم اخر کارم دستم کشید گف پای گاز وایساا صبونه م اماده کن. ریدم ب بابای سگت😔😔😔😔