سلام بچهها من خیلی دوست داشتم شوهرم با لفظ «خانم» صدام بزنه. چند بارم بهش گفتم اهمیت نداد، تو صدا زدنش به من میگه زن، خصوصا تو مهمونیا مثلا میگه زن بیا بشین یا زن بریم.
پریروز مهمونی بودیم. برگشت یه دفعه به من گفت عن پاشو بریم، بدون هیییچ دلیلی حتی از هم ناراحت نبودیم یا اصلا هیچوقت چنین شوخی بینمون نبود، اینکه بقیه فهمیدن یا نه اصلا برام مهم نیست چون اینقدر ریختم به هم که دیگه به واکنش بقیه نگاه نکردم، فقط بهش گفتم چی گفتی؟؟؟
سکوت کرد.
از اونروز باهاش حرف نمیزنم، حتی نمیتونم تو صورتش نگاه کنم، حالم خیلی گرفته است، بی دلی بغضم میترکه