بچها من با مادرشوهرم توی یک ساختمون زندگی میکنیم و من هیچ وقت احساس استقلال نداشتم همش توی رویاهام یه خونه مستقل دارم شده مستاجر باشیم ولی بریم چون اصلا دلم خوش نیس از دخالت بگیر تا کلید انداختن بدون اجازه وارد شدن بدون اجازه حتی شدا من برهنه بودم مادر شوهرم کلید انداخته اومده تو و ازخجالت آب شدم سرکار بودم اومده رفته در یخچال جعبه شیرینی رو برده خونش یا همین امشب خونه نبودیم کلید انداخته اومده جعبه خرما رو برده به منم هیچی نگفته به شوهرم هم یبار تذکر دادم میگه اگه چیزی بگم ناراحت میشه اما منم آدمم خب دوست دارم حریم داشه باشم دوست دارم احساس امنیت داشته باشم با هزار امید و آرزو ازدواج کردم تازه عروسم تازه نه ماهه اومدم خونه خودم همه درد و بلا های روحی و جسمی ریخته رو سرم ازافسردگی بگیر تا دیابت عصبی بچها نمیدونم از چه راهی وارد شم شوهرم کلید رو از روی در برنمیداره میگه ممکنه بدشون بیاد ناراحت شن بنظر شما چیکار کنم چی بگم که هم محترمانه باشه هم کارگر
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
تنها راهش اینه ک اون محترمانه خاهش کنه دس برداره از کار زشتش
💓هی تویی ک داری اینو میخونی من از ته دلم دوسِت دارم و خوشحالم ک باهات تو یه زمان زندگی میکنم... فکرشو بکن ممکنه منو تو یه جای این دنیا جای پای همدیگه قدم برداشته باشیم.یا اتفاقی همو دیده باشیم.ب لباس هم یا صورت هم خیره شده باشیم .شاید والدینمون دوست بودنیا بچه هامون دوست بشن...میبینی چقد حس خوبیه اینکه کنار هم زندگی میکنیم؟ما باهم جمعیت دنیا رو تشکیل دادیم.من عاشق زندگی و دنیا هستم... و همچنین عاشق تویی ک اینو میخونی...💜لبخند از ته دلت آرزوی قلبیِ منه.💜..مراقب خوبیای دنیا باشیم باهم🥰
اصولا پسرها جلو خانواده سکوت پیشه میکنن ولی بهتر با یه آدم دانا متطفی صحبت کنید و به مادرشوهرت گوشزد کنه هر کی ک مادرشوهرت ازش حرف شنوی داشته باشه
اگر بخواهی به هرچیزی که به تو گفتهمی شود، واکنشی عاطفی نشان بدهیبه «رنج بردن» ادامه خواهی داد. اگراجازه دهی کلماتِ دیگران تو را کنترلکند، هرچیز دیگری هم تو را زیر سلطهخواهد گرفت! نفس بکش و بگذار بگذرد ...!!