2777
2789
عنوان

تجربه ی من از ابدومینوپلاستی

15882 بازدید | 77 پست

درود دوستان سال نو تون مبارک امروز دوم فروردین می‌خوام از تجربه ی ابدو خودم براتون بگم 

۲۲ام اسفند یعنی دقیقا ده روز پیش تو شیراز عمل کردم بیمارستان امامی قرار بود سی نقد بدیم چهل اقساط اما مبلغ تموم شده برای فقط عمل شد هشتاد یعنی ده میلیون بیشتر علاوه بر اون هزینه های جانبی رو هم در نظر بگیرید مثل هزینه ی بیهوشی نزدیک پنج تومن آزمایشگاه که برای من چون آزمایش داشتم از قبل بازهم به سری هارو گرفتن نزدیک هفتصد پوشاک ( ایزی لایف ) دارو ها خیلی زیاد شد و هزینه ی سه روز ماساژ پرستار نزدیک دو تومن و ما هنوز کرم ترمیم کننده و گن مخصوص سوای از گن عمل رو نخریدیم ایزی لایف اولیه و گن و زیرانداز و .... یک و خورده آیی پمپ درد یک و خورده ایی ،اتاق خصوصی هشتصد هزینه ی همراه نزدیک چهارصد  اینا همه هزینه ها شد برای بیمارستان خصوصی حالا خود عمل: 

صبح ساعت ۹ رفتم اتاق عمل ، بهم گفتن کاملا لخت شم ، من خیلی معذب بودم عکس گرفت دکتر و رفتم برای بیهوشی که گفتن به علت اینکه بانک خون ، خون نمیده گروه خونی من آ ب منفی هست رییس بیمارستان گفتن عمل نکنید حالا بعدش یه ا منفی پیدا شد ( همین بهونه ایی شد دکتر ده بیشتر بگیره ) ساعت سه اومدم تو بخش و منو بردن اتاق خصوصی و همراهی که از شرکت اومده بود ، جابجا شدن رو تخت واقعا دردآور بود ، آخر شب خودم اومدن پانسمان رو عوض کردن ، گویا پشت کمرم رو دکتر لیپو کرده بود و آخر شب پاشدم راه رفتم هنوز نمی‌دونستم دقیقا چی به چیه فردا صبح پاشدم بازم راه رفتم هرجا احساس درد میکردم بهم پمپ درد میزدن و ساعت دوازده کارای ترخیص رو انجام دادم و تا ساعت سه که داروهارو بگیریم و بریم خونه ، خیلی کادر مهربونی داشتن خدمات بیمارستان خودشون میومدن ایزی لایف رو عوض میکردن و حواسشون به همه چی بود ، کلا از رسیدگی و کادر بیمارستان راضی بودم البته نصف شب درد شدیدی داشتم که اومدن پمپ درد رو برام فعال کردن

بعد اومدم خونه ایی که کرایه کرده بودیم تازه شروع ماجرا دم دمای غروب پرستار اومد برای ماساژ ، باید بگم وحشتناک بود انقدر درد داشت آنقدر جیغ زدم و گریه کردم از ترس میلرزیدم این بدترینش بود یعنی معذرت می‌خوام به غلط کردن افتادم تازه زخم هامو می‌دیدم محل برش از پشت کمرم بود تا اون طرف کمرم من فقط دچار افتادگی شکم بودم بعد پشتم رو هنوز نمی‌دونستم چه خبره درن ها کنار کشاله ی ران زیر شکم نزدیک واژن وصل بود و خونابه ازونجا خارج میشد و از سوراخ های پشت کمرم ، یعنی افتضاح بود تا حالا تو زندگیم انقدر پشیمون نبودم با هر سختی ایی بود تحمل کردم ، موقع بلند شدن از تختخواب نیاز به کمک همسرم داشتم اما با خودم شرتک آورده بودم که مدام خیس میشد به خاطر محتویاتی که از درن خارج میشد و دستشویی رفتن و ... من کلا اشتها نداشتم چیزی بخورم ، یه سختی دیگه همین تعویض پوشک و ... بود نسبت به بوی خون بسیار حساس شده بودم و واقعا تحمل اینهمه درد و ناتوانی داشت اذیتم میکرد لباسامو خودم میشستم اونایی که خونی میشد و سعی میکردم خودم کارامو انجام بدم ولی به سختی  و با گذاشتن چندین برابر انرژی معمولی ، تحمل گن و پوشک و جوراب واریس واقعا سخته بدنم گر می‌گرفت و به شدت گرمم میشد ، روز دوم باز شیراز بودیم و بازهم ماساژ 🥺 شب دچار تنگی نفس و اضطراب و تپش قلب شدم فقط خودم رو فحش میدادم که چرا همچین کاری رو کردم خلاصه رسید روز سوم با 


بیمارستان هماهنگ کردیم رفتم پیش دکترم چون کمرمو صاف می‌گرفتم دکتر کلی سرزنشم کرد گفت باید خمیده راه بری یه معاینه کرد و برگشتم خونه و باز پرستار اومد برای ماساژ اینسری دردش کمتر بود یعنی هرچی خونابه بیشتر بره درد کمتر میشه تمام کمرم کبود بود با نوک لوله ی سرم تمام اون سوراخ های پشت کمرم رو مجدد باز میکرد ولی بازهم نسبت به ماساژ خیلی قابل تحمل تر بود ، تحمل میکردم چون میدونستم تموم میشه ، ولی واقعا نسبت به بوی خون حساس شده بودم برای برگشتن به خونه یه مسیر شش ساعته داشتیم من موقع عمل پریود بودم آمپول های که بهم داده بودن هر روز دوتا پشت بازو باید میزدم تا انعقاد خون جلوگیری کنه کم خونی هم داشتم  من برای مسیر یه ایزی لایف بستم کلی گاز گذاشتم روی درن ها ( درن ها بدون پمپ هست ) و نوار بهداشتی روی درن ها و شرتک چسبان و شلوار لی پوشیدم مایعات نخوردم تا مجبور نشم تو راه برم دستشویی یک مسیر نگه داشتیم و بالاخره شب رسیدیم خونه ، با این وجود شلوارم خون‌آلود بود تمام درن پر از خون لخته و .... خیلی صحنه ی بدی بود همسرمم باید ماساژم میداد کلا وقتی دراز کش هستید از درن ها چیزی خارج نمیشه وقتی راه میفتید تخلیه اتفاق میفته و باید هر یک ساعت یک ربع راه برید محتویات درن خونابه و خون هست و در آخر زرد و صورتی میشه که همون پلاسمای خون هست و .... 

روز چهارم بی اعصاب بودم و کلی گریه کردم رو مبل می‌خوابیدم باید حالت وی بخوابید زیر سر و زیر زانو بالشت بزارید ، برای من که انقدر اکتیو بودم اینکه اینهمه ناتوان باشم غیر قابل تحمل بود از بوی دارو ها خوردن اونهمه دارو واقعا دیگه خسته شدم ( یه نایلون بزرگ فقط قرص ) 

الان که ده روز گذشته دیشب ترشحات سفت داشتم از درن که ترسیدم عفونت باشه جای درن به شدت می‌سوخت و قرمز شده بود دیشب رفتم درن رو کشیدم اون درن سمت چپ که ملتهب شده بود به شدت درد میکرد خیلی گریه کردم و ولی پنجاه درصد دردا رفت از دیشب گاز گذاشتم و شرت پوشیدم یه پد بهداشتی بزرگ وسط لباس زیرم گذاشتم و دوتا پد کوچیک روزانه کنار لبه ها و گاز استریل روی محل درن اینم بگم روز چهارم و روز هشتم استحمام کردم حتما باید خودتون رو با سشوار خشک کنید و با الکل محل زخم ها رو ضد عفونی تو این مدت از یکی دو جای بخیه هام خون میومد یه سری جاها از بخیه ایی که زدن دفرمه و قلمبه شده که مطمئنم اسکار میشه اونم بد جای درن هنوز ترشح میاد ولی کم اما هنوز بسته نشده امروز پاشدم صبحی یکم خونه رو سامان دادم و کتابامو گذاشتم که بخونم و یه قهوه خوردم ولی خوایم گرفت ، گرفتم خوابیدم همسرم صبح دید منو خیلی خوشحال شده بود پنج روز دیگه ایشالا بخیه هارو باید بکشم مسکن داده دکتر من دیکلوفناک و شیاف استامینوفن که سعی میکردم زمانی که خیلی درد دارم بندازم معده ام گاها اسیدی میشد که دکتر گفتن فاموتیدین بندازم البته اگه اسمشو اشتباه نکرده باشم الان دقیقا روز دهمم بدون درن لم داده به مبل و زنده 😅 دکتر گفته کماکان باید ماساژ بدم خودم اینکار و میکردم و همسرمم ماساژ کمکم میکرد ماساژ همون دو سه روز مخصوصا روز اول سخته بعد ها قابل تحمل تر میشه ، دیگه یادم نمیاد نکته ایی مونده باشه ، کلا حال عمومی م خوبه روحیه مم خوبه و منتظرم هرچه زودتر بخیه هارو بکشم و خلاص 

کلا عمل بسیار سختیه اصلا قابل مقایسه با سزارین نیست من خودم سزارین بسیار سختی داشتم تازه بعد از چهار پنج روز دردی که کشیدم مشابه سزارین بود ، ولی فعلا نتیجه رو نمیتونم بگم چون هنوز خوب نشدم باید تا پانزده روز خمیده راه برم و فعالیت سنگین نداشته باشم تا پنج ماهم نباید برم باشگاه 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

کلا عمل بسیار سختیه اصلا قابل مقایسه با سزارین نیست من خودم سزارین بسیار سختی داشتم تازه بعد از چهار ...

پیکر تراشی کردی 

فقط 2 هفته و 2 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
در صورت تمایل برای عضویت در حرمسرا عدد 1 را به شماره ۱۰۰۰۱۰۰۰پیامک فرمایید یا به سایت www.harmsara   naser.ir مراجعه فرمایید.                                                      پ.ن =شرایط لازم جهت پذیرش در حرمسرا ۱) وزن بالای ۱۲۰ کیلو گرم        ۲) سیبیل پرپشت حداقل ۱۰۰۰ تار سیبیل به بالا   ۳) ران بالشتی ۴) ابرو پرپشت و کمونی با پیوند ۵) شکم فربه از ضروریات است                                                                بعد از ارسال پیامک و یا ایمیل منتظر تماس ندیمه های من باشید. بعد از پذیرش یک هفته کار بدون حقوق در حرمسرا و در صورت دریافت تایید اعلی حضرت رسمی میشوید. در غیر این صورت به بخش های دیگر کاخ فرستاده خواهید شد.
خسته نباشی😅🌻 ، ابدومینوپلاستی و کمرم رو لیپو کرده دکتر 

بخدا نمیدونم ابدومینوپلاستی چیه

کل متنتم خوندم ک بفهمم‌چیه اخرش نفهمیدم

فقط 2 هفته و 2 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
در صورت تمایل برای عضویت در حرمسرا عدد 1 را به شماره ۱۰۰۰۱۰۰۰پیامک فرمایید یا به سایت www.harmsara   naser.ir مراجعه فرمایید.                                                      پ.ن =شرایط لازم جهت پذیرش در حرمسرا ۱) وزن بالای ۱۲۰ کیلو گرم        ۲) سیبیل پرپشت حداقل ۱۰۰۰ تار سیبیل به بالا   ۳) ران بالشتی ۴) ابرو پرپشت و کمونی با پیوند ۵) شکم فربه از ضروریات است                                                                بعد از ارسال پیامک و یا ایمیل منتظر تماس ندیمه های من باشید. بعد از پذیرش یک هفته کار بدون حقوق در حرمسرا و در صورت دریافت تایید اعلی حضرت رسمی میشوید. در غیر این صورت به بخش های دیگر کاخ فرستاده خواهید شد.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته

اگه‌

asraam | 1 روز پیش
داغ ترین های تاپیک های امروز