درود دوستان سال نو تون مبارک امروز دوم فروردین میخوام از تجربه ی ابدو خودم براتون بگم
۲۲ام اسفند یعنی دقیقا ده روز پیش تو شیراز عمل کردم بیمارستان امامی قرار بود سی نقد بدیم چهل اقساط اما مبلغ تموم شده برای فقط عمل شد هشتاد یعنی ده میلیون بیشتر علاوه بر اون هزینه های جانبی رو هم در نظر بگیرید مثل هزینه ی بیهوشی نزدیک پنج تومن آزمایشگاه که برای من چون آزمایش داشتم از قبل بازهم به سری هارو گرفتن نزدیک هفتصد پوشاک ( ایزی لایف ) دارو ها خیلی زیاد شد و هزینه ی سه روز ماساژ پرستار نزدیک دو تومن و ما هنوز کرم ترمیم کننده و گن مخصوص سوای از گن عمل رو نخریدیم ایزی لایف اولیه و گن و زیرانداز و .... یک و خورده آیی پمپ درد یک و خورده ایی ،اتاق خصوصی هشتصد هزینه ی همراه نزدیک چهارصد اینا همه هزینه ها شد برای بیمارستان خصوصی حالا خود عمل:
صبح ساعت ۹ رفتم اتاق عمل ، بهم گفتن کاملا لخت شم ، من خیلی معذب بودم عکس گرفت دکتر و رفتم برای بیهوشی که گفتن به علت اینکه بانک خون ، خون نمیده گروه خونی من آ ب منفی هست رییس بیمارستان گفتن عمل نکنید حالا بعدش یه ا منفی پیدا شد ( همین بهونه ایی شد دکتر ده بیشتر بگیره ) ساعت سه اومدم تو بخش و منو بردن اتاق خصوصی و همراهی که از شرکت اومده بود ، جابجا شدن رو تخت واقعا دردآور بود ، آخر شب خودم اومدن پانسمان رو عوض کردن ، گویا پشت کمرم رو دکتر لیپو کرده بود و آخر شب پاشدم راه رفتم هنوز نمیدونستم دقیقا چی به چیه فردا صبح پاشدم بازم راه رفتم هرجا احساس درد میکردم بهم پمپ درد میزدن و ساعت دوازده کارای ترخیص رو انجام دادم و تا ساعت سه که داروهارو بگیریم و بریم خونه ، خیلی کادر مهربونی داشتن خدمات بیمارستان خودشون میومدن ایزی لایف رو عوض میکردن و حواسشون به همه چی بود ، کلا از رسیدگی و کادر بیمارستان راضی بودم البته نصف شب درد شدیدی داشتم که اومدن پمپ درد رو برام فعال کردن
بعد اومدم خونه ایی که کرایه کرده بودیم تازه شروع ماجرا دم دمای غروب پرستار اومد برای ماساژ ، باید بگم وحشتناک بود انقدر درد داشت آنقدر جیغ زدم و گریه کردم از ترس میلرزیدم این بدترینش بود یعنی معذرت میخوام به غلط کردن افتادم تازه زخم هامو میدیدم محل برش از پشت کمرم بود تا اون طرف کمرم من فقط دچار افتادگی شکم بودم بعد پشتم رو هنوز نمیدونستم چه خبره درن ها کنار کشاله ی ران زیر شکم نزدیک واژن وصل بود و خونابه ازونجا خارج میشد و از سوراخ های پشت کمرم ، یعنی افتضاح بود تا حالا تو زندگیم انقدر پشیمون نبودم با هر سختی ایی بود تحمل کردم ، موقع بلند شدن از تختخواب نیاز به کمک همسرم داشتم اما با خودم شرتک آورده بودم که مدام خیس میشد به خاطر محتویاتی که از درن خارج میشد و دستشویی رفتن و ... من کلا اشتها نداشتم چیزی بخورم ، یه سختی دیگه همین تعویض پوشک و ... بود نسبت به بوی خون بسیار حساس شده بودم و واقعا تحمل اینهمه درد و ناتوانی داشت اذیتم میکرد لباسامو خودم میشستم اونایی که خونی میشد و سعی میکردم خودم کارامو انجام بدم ولی به سختی و با گذاشتن چندین برابر انرژی معمولی ، تحمل گن و پوشک و جوراب واریس واقعا سخته بدنم گر میگرفت و به شدت گرمم میشد ، روز دوم باز شیراز بودیم و بازهم ماساژ 🥺 شب دچار تنگی نفس و اضطراب و تپش قلب شدم فقط خودم رو فحش میدادم که چرا همچین کاری رو کردم خلاصه رسید روز سوم با