این اقا صاحب یه کافه ای هست تو شهر ما بعد منم هر چند وقت میرفتم اون کافه با دوستام یه شب که خیلی برف اومد ماشین پیدا نشد این اقا اومد منم برسونه داشتم صندلی جلو اماده میکرد ولی من پشت نشستم
این حقایق هستند که آدمها را از هم دور میکنند ، نه دروغ ! وگرنه ما دروغ میگوییم که نزدیک باقی بمانیم ! آدمها یکبار عمیقاً عاشق میشوند، چون فقط یکبار نمیترسند که همه چیز خود را از دست بدهند؛ امّا بعد از همان یکبار، ترسها آنقدر عمیق میشوند که عشق، دیگر دور میایستد ...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بعد از این داستان به من پیام داد تو تلگرام که اره بیا دوست شیم فلان اینا منم واقعا نمیدونستم باید چجوری بگم که هم زشت نباشه هم ولکنه منو همش میگفت اره عکس ندی ببینمت نمیدونم بیرون نریم ،امروز چه خوشگل شده بودی یا حساسیت هایی داشت رو من که اصن به اون ربطی نداشت خب