چند وقته پیش ما شام خواهرم و دامادمون رو دعوت کردیم ، بعد از اون داشتم جمع و جور شب قبل رو میکردم دیدم رو تلویزیون یک خط عمیق افتاده که مشابه اون رو دامادمون روی آینه و ماشین بابام انداخته به مامانم گفتم داشت غش میکرد تلویزیون چیزیش نشه و اون لحظه من و خواهرم و مامانم تو اتاق بودیم خط انداخته بود ، به خواهرم گفتم دامادمون خط انداخته و اون با اینکه شوهرش سابقه این عقده ای بازی ها رو داره گفت نه نکرده و مامانم باهاش صحبت کرد گفت ما نمیایم دیگه خونتون من نکردم ، در حالیکه ما ۱۳ ساله این تلویزیون رو داریم ، حالا امروز روز عید بود خواهرم تکی اومد خونه ما شوهرش نیومد مامانم زنگ زد بهش گفت به من تهمت زدید الهی من و تو (مامانم رو گفت ) بمیریم اون دنیا پات رو بگیرم ولی با این حال اومد خونمون و برای من و خواهرم که بهش گفتیم خط عمیق انداخته بی محلی میکرد و شام نخورد