سلام بچه ها
پنجشنبه تولد پسرمه و به چند تا از دوستای مدرسش که با مادراشون دوستم گفتم و دعوتشون کردم و عذرخواستم از اینکه نمیتونم به خودتون بگم چون شوهرم و برادر شوهرم و جاریم هم هستن و خونمون هم کوچیکه.همه هم قبول کردن و...
حالا یکی از مادرای بچه ها که فوق‌العاده دوستش دارم و خانمههههه الان زنگ زده من با پسرم میام
بگو فقط بچه ها رو دعوت کردم درثانی همسرمم هستن واینطوری شما معذبین
اگه یک نفر با بچش بیاد بقیه انتظار دارن اوناهم بیان
منم خیلی خوشحال شدم.از یه طرف خب اون بحث خودمونی بودن و...هست.بالاخره این یه جمع فامیله.
ساحل روز اول اینا رو گفتم بخدا.اصلا من بودم هیچ وقت نمیرفتم.واقعا نتونستم پشت تلفن نه بگم.شوهرم میگه کلا کنسلش کنیم.گفتم بابا بقیه چه گناهی کردن
بنظرم عذرخاهی کن.اگه باهاش صمیمی هستی بگو بقیه ناراحت میشن که دعوتشون نکردم وبگو بخاطر جاری و...
نه کنسل نکن ولی شاید روز اول متوجه نشدن که آقایون هم هستن وگرنه کمتر کسی حاضره تو جمع خانوادگی دیگران بره
گرفتار شدما.الان به جاریم زنگ زدم گفت اصلا ایراد نداره از نظر ما.بیاید خب چه اشکالی داره و....
زشته نگی نیاد.از یه طرف شوهرم راضی نیست
ای بابا چه کار بدی کرده خب
کل برنامه هامو باید تغییر بدم.ولی خب جاریم گفت اصلا اشکال نداره.یکی دوساعت میاد و میره
به بقیه مادرا نمیگم اصلا.
ولی یکی از مادرا خیلی اصرار داشت بیاد خودشم.بعدش هم گفت اشکال نداره من فرداش ناهار میام که جبران کنی برام خخخخ
بزار بیاد یکمی معذب بشه،شاید درس عبرتی براش شد دیگه بی دعوت تو جمع خانوادگی کسی نره
حرصم گرفت از رفتارش
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
