دلم گرفت چون ادعای عاشقی داشت دلم گرفت که چطوری اینقدر راحت تونست دوباره عاشق یکی دیگه شه دلم گرفت که هیچ تقاصی پس نداد بااینکه ب منو بچه خیانت کرد...بچه من فقط دوسالشه الان میبایست سه تایی باهم عید رو باشیم اما شوهرم با اون دختره خوش میگذرونه...
دلم گرفت که چقدر زود من فراموش شدم آخه مگه میشه آدم اینقدر راحت زن و زندگیشو فراموش کنه 🥺😓
دلم گرفت چون من پنج سال زنش بود نداریش برا من بود یه مسافرت منو نبرد اما از وقتی از هم جداییم دوتا مسافرت رفته عیدم قرار بره....
نفرینت نمیکنم چون پدر بچمی چون بچم دوست داره اما از خدا میخوام خیانت کردی خیانت ببینی دلم میخواد جوری که من پیاماتون رو دیدم و دستام لرزید صدام بالا نمیومد دستات بلرزه صدات بالا نیاد
حسمو درک کنی از خدا میخوام زندگی منو ویران کردین یه روز خوش باهم نداشته باشین
یک سالونیم هیچ شبی کنار من نخوابیدی هرشب بهانه آوردی حالا میفهمم یکی دیگه رو بغل میکردی دیگه میلی به من نداشتی
خدا کنه روزی برسه آتش این هوستون فروکش کنه بیایی التماسم کنی اما من دیگه حتی نگاهتم نکنم...
آرزوم پشیمونیته😓میدونی چیه دیگه بهت حسی ندارم بود و نبودن فرقی ندارد برام نمیخوام برگردی من دلم گرفته از اینکه باهام بازی شده اگه بچه نداشتم ماتم نداشتم شرمنده بچم هستم تا ابد