خانوادمون داره از هم میپاشه و کاری ازم ساخته نیست !
مامان بابام که یه ۱۰ سالی هست، طلاق عاطفی گرفتن و فقط همخونه هستن.
بابام بسیار مظلوم و بی زبونه، یعنی حق دخالت تو هیچی رو نداره
مامانمم خیلی عصبی و بد دهنه، همش داره بد و بیراه میگه بهمون، از صبح تا شب داره غر میزنه، ناله و نفرین میکنه حالا برا هررررکی که شد
داداشم که یساله خونه رو ترک کرده بخاطر مامانم
منم که تحت نظر روانپزشکم ، نمیگم مامانم بده، اگه یه اتفاقی برامون بیوفته، حاضره جونشو فدامون کنه ها، اما از نظر روانی واقعا بیماره ، و هرررگز قبول نمیکنه بره پیش روانپزشک
بابامم برا همین موضوع یبار سم خورد ...
من واقعا حالم داره از زندگیم بهم میخوره 🙂، من واقعا نمیخوام ادامه بدم، امسال دانشگاه راه دور نیارم ، دیگه این زندگی نکبتی رو تحمل نمیکنم