بی قرار بودم
میدیدمش از ذوق نمیتونستم یجا بند شم
فقط دلم میخواست جاهایی باشم که اون هست زود ببینمش
نمیتونستم چشم ازش بردارم همه جا چشمم دنبالش میگشت (هنوزم همینه البته)
یه شعر میخوندم اون میومد تو ذهنم
مثلا یه شب محرم بود نیومده بود اون شب دسته
من تا صبح از بغض نتونستم بخوابم