2777
2789

یو گوشی ساده داشتیم برای موقعی که نیازه.. من نفهمیدم دادش خاله اش چون گوشیشو گم کرد.. یا مثلا امروز فهمیدم کارتخوانمو داد یکی دیگه.. اونم بدون اجازه من.. میگه میدونم تو کاری نداری..خب چ ربطی داره.. میدونه متنفرم از پنهان کاری..این پنهان کاریش رو اعصابمه.. امروز دیگه رسما خون به پا کردم بخاطر این کارش و گفتم باید حتی گوشی رو هم از خاله ات بگیری بیاری یکبار دیگه از این کارا نکنی.. بگید حق دارم یا نه؟ شما باشین فشار بهتون نمیاد؟ 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

شوهر منم همینجوریه.  وسایل جهیزیه مو  میرم اتاق مادر شوهرم میبینم. بعد به شوهرم که میگم اینا اینجا چیکار میکنه. بهم میگه دیدم تو نیاز نداری آوردم دادم به مادرم 😐

خدا نگاه نکن به جرم من نگاه بکن به کرمت              

فکر کنم همسرتون از بچگی دست و دلباز بوده و هرچی خوراکی یا اسباب بازی داشته به همه می‌داده...ولی الان زندگی مشترک فرق داره.

زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست. آنقدر سیر بخند که ندانی غم چیست👌🏻

من چی بگم توی این ۱۵ سال زندگی سه تا گوشی خریدم

اولی رو داد خواهرش

دومی جاریم

سومی پسر همین جاریم 

باور میکنی حامله بودم چهار بار زنگ زدم جاریم از خونه ی مادرم که من باردارم گوشی لازم دارم گوشیمو بیارید نیارد پس بده 

روزی که زایمان داشتم چی کشیدم 

انقدر توی بالکن چشم انداختم تا یکی رو ببینم کمک بخوام اورژانس بیاد و ...تنهام بودم 

یا جلوی خودم نشستیم 

با مادرش

ترکی حرف میزنن

اخرش برمیگرده جلوی طرف میگه مریم اون چادر خریدی نمیخوای بده مادرم 

جلوی طرف 

مگه حالا میشه پیچوند 

انقدر حرصم میده

حالا شکر خدا توافق کردیم بعد عید تمومش کنیم طلاق 

 

به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!  🌷   دوستان گلم این امضای من بود سالها ...بعد معجزه خدا رو دیدم دلتون خواست سر بزنید به تاپیک خاطره زایمانم ...امیدوارم خدا به هر کس دلش میخواد به حکمت و مصلحت خودش ببخشه...🥰 برای شفا و سلامتی پسرم دعا کنید لطفا سپاس❤️

شوهر منم همینجوریه.  وسایل جهیزیه مو  میرم اتاق مادر شوهرم میبینم. بعد به شوهرم که میگم ای ...

واااای  من متنفرررررم از این کارا... کادوهای ازدواجمم رفت داد بابت قرضاش و به من نگفت و بعد چندسال متوجه شدم..یعنی دیگه دارم میترکم از این همه خودخواهی این بشر.. مگه میشه آدم یکم وجدان نداشته باشه

حق داری. پافشاری کن.بکبار که وادار به پس گرفتن بشه دیگه این کارو نمی کنه

من متنفرم از پنهان کاری.. یعنی متنفر به شدت.الان دیگه مجبورش میکنم.. یعنی باید بیاره واسه بار اول و آحرش باشه چنین کاری کنه.. 

فکر کنم همسرتون از بچگی دست و دلباز بوده و هرچی خوراکی یا اسباب بازی داشته به همه می‌داده...ولی الان ...


چی بگم والا.. دست و دلبازیش اگه واسه بقیه باشه برا ما که فقط همه طلاهامو رو فروخته کادوهای عروسیمو خرج قرضاش کرده.. تا حالا ندیدم خرج درست و حسابی برام بکنه.. از بس توقعم پایین بود تو این چندسال میبینم بیشتز ضرر به خودم و زندگیم رسوندم.. واقعا آدم باید توقعش نیاد پایین.. بعضیا جنبه درک کردنو ندارن... من تکه تکه براش طلا فروختم.. لباس دوسه سالی یک دست.. دیدم روز به روز داره پرتوقع تر میشه و فشارش میاد من خرج کنم.. امسال دیگه تغییر وضعیت دادم یکم به فکر زندگی بیفته

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792